گوگل من خیلی تنهام حوصلمم سر رفته
وای من الان نوشتم گوگل خیلی تنهام گوگل شده تو هم مث من اینقد تنها باشی
برگرفته از خانم سحر شاکر عزیز:
اگر هدفی از حضور در شبکههای اجتماعی نداشته باشیم، بیچارهمان
میکنند! نمونه بارزش هم این است که کمکم تحلیلهایمان سطحی میشود. یک
خطایی که وجود دارد این است که ذهن انسان از اطلاعات دم دست خود برای تحلیل
رویدادها و اتفاقها استفاده میکند و گاهی با همین تحلیلها، تصمیمهایی
میگیرد. اطلاعاتی که اغلب شبکههای اجتماعی در اختیار ما میگذارند،
برشخورده یا قسمت کاتشدهٔ یک بحث یا ماجراست و آنقدر عمق ندارد که
تصمیمهایمان را میزان کند.
کموبیش خودمان هم میدانیم که امکان ندارد یک فرد انقدر جذاب، خونسرد، ثروتمند و… باشد که در همین شبکههای اجتماعی نشان میدهند.
ولی با دیدن این تصاویر و داستانها، کم کم باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه میکنیم.
گویی «اغراق» در شبکههای اجتماعی بیشتر است.
گوگلکردن را دوست دارم چون از این اغراق کم میکند.
اکثر مردم وقتی تنها میشوند چیزهایی را درگوش گوگل زمزمه میکنند که در شبکههای اجتماعی حرفش را هم نمیزنند! انگار آن اغراق و خودنمایی کم و کمتر میشود.
کلمات و جملاتی که در گوگل سرچ میشوند خیلی حقیقیتر و صادقانهتر از شبکههای اجتماعی است.
با سرچکردن در گوگل آدم کمتر احساس تنهایی میکند.
گوگل، حس حسادت آدم را نسبت به تجملات دیگران کاهش میدهد!
در یکی از مقالات نیورک تایمز خواندم که نوشته بود: «زمانی که آمریکاییها صرف ظرفشستن میکنند، ششبرابر بیشتر از زمانی است که گلف بازی میکنند. اما توییتهای مربوط به گلفبازی، دوبرابر بیشتر از توییتهای مربوط به ظرفشستن است.»
همگی با یک تلاشی مضاعف (!) در پی این هستند که در شبکههای اجتماعی جایگاهی برای خود بسازند. من مخالف همه آنها نیستم حتی تعدادی را دنبال میکنم که با جان و دل پستهایشان را میخوانم و قلمشان را دوست دارم. بحث اینجاست که بعضی افراد بلدند در این شبکهها ارزشآفرینی کنند یا با قلمشان، تلنگری به زندگی مخاطب خود در جهت درستکردن زندگیشان بدهند اما این افراد جزو اقلیتها هستند. ولی در گوگل که چرخی بزنید، میتوانید بیشتر این چنین افرادی را بیابید.
با جرأت میتوانم بگویم که اکثر وبلاگنویسهایی که چندین سال است مینویسند (مثلاً بالای پنجسال)، صادقانه از تراوشات ذهنیشان مینویسند. چون اگر نوشته، زندگیای نباشد که وبلاگنویس منتشرش کرده، حتی با وجود دنبالکنندههای زیاد، این زندگی تصنعی را ترک میکند و دست از نوشتن برمیدارد. در حالی که پستنوشتن در شبکههای اجتماعی اینگونه نیست. راحت میتوان با یک تصویر سر و ته قضیه را سرهم آورد.
برای بهترشدن حالمان، به جستجوهای گوگل توجه کنید. حتی اگر چیزی برای گوگلکردن ندارید، کافی است ابتدای یک جملهای را بنویسید. خود گوگل کارش را بلد است! البته دیده شده که خیلی هم نباید به این کار گوگل اعتماد کرد چون اگر به فارسی، یک جمله نصفه و نیمه را تایپ کنید، حدسیات گوگل انقدر داغون پیش خواهد رفت که همان بهتر که در اینستاگرام ول بچرخیم! یا به عبارتی، گوگل منظور ما را جوری تکمیل میکند که به عقل جن هم نمیرسد!
ولی سعی کنید به انگلیسی دنبال علایق خودتان بچرخید، در همین بین کسانی را پیدا میکنید که مانند شما میاندیشند و شاید ایده یا علاقه شما را تکمیلتر کنند و از همین رو، به یک دنیای جدیدتر وصل خواهید شد.
پس گوگلبازی را هر چه زودتر وارد زندگیتان بکنید.
یکی از اصولی که در ایجاد عادتها، رعایت نمیشود یا خیلی به آن اشاره نمیشود این است که باید عادت جدید را به یک عادت قدیمی گره زد.
در مورد گوگلکردن بجای ولچرخیدن در شبکههای اجتماعی نیز این نکته قابل استفاده است.
چگونه؟ از این به بعد هر وقت خواستید به شبکههای اجتماعی خود مثل
اینستاگرام و تلگرام و… سر بزنید، حتماً قبلش مرورگر خود را باز کنید و
چیزی را گوگل کنید، از بین سه جستجوی اول یکی را بخوانید و در اتمام برای
جایزه، سراغ چککردن اینستاگرام یا تلگرام خودتان بروید!