متهم در ابتدا قصد داشت خودش را بیخبر نشان دهد اما در بازجویی های فنی لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: من و همسرم تقریبا از همان اوایل ازدواجمان با هم اختلاف و دعوا داشتیم. شب قبل از حادثه تولد دخترم بود. چندین بار جلوی میهمان ها با هم بحث کردیم و همه متوجه اختلاف های ما شدند. بعد از رفتن میهمان ها ما باز هم درگیر شدیم تا اینکه صبح بچه ها به مدرسه رفتند و ما دوباره درگیر شدیم. من هم از شدت عصبانیت با نخ یکی از بادکنک های تولد او را خفه کردم. دو شبانه روز جسد همسرم زیر تخت بود و بچه هایم روی همان تخت میخوابیدند و به خاطر دلتنگی برای مادرشان تا صبح گریه میکردند. تا اینکه روز سوم، وقتی آنها به مدرسه رفتند، خودروی یکی از دوستانم را امانت گرفتم و جسد را پتوپیچ کردم و به منطقه ای در شرق تهران بردم و دفن کردم.
مثله شدن یک زن به دست شوهر دیوانه / بستهبندی قطعات جسد در ۴۰ کیسه پلاستیکی
-مردی که همسرش را به قتل رسانده و او را مثله کرده بود، گفت بر سر گرفتن ارثیهاش با مقتول دعوا کرده و تحت تاثیر جنون او را کشته است.اوگفت:
-از ترس اینکه دخترم به خانه برگردد و جسد مادرش را ببیند به فکرم رسید که جسد را قطعه قطعه کنم و در کیسههای کوچک بستهبندی کنم تا به راحتی بتوانم او را از منزل بیرون ببرم. بعد به انباری رفتم و دستگاه فرز را آوردم و با آن جسد را به حدود ۴۰ قسمت تقسیم و بستهبندی کردم و در داخل ماشین گذاشتم و بعد به اطراف لواسان رفتم و هر قسمت را در منطقهای انداختم تا پیدا نشود و به خانه برگشتم و خانه را تمیز کردم اما چند قطره خون روی دیوار و فرش باعث شد تا دخترم به ماجرا پی ببرد.
کشتار هولناک خانواده تهرانی به دست دختر 18 سالهشان / خوراندن سم کشنده سیانور به مقتولان با همدستی دو دوست صمیمی / پدر چطور جان به در برد؟
-مرگ 2 عضو از یک خانواده چهارنفره روی تخت بیمارستان به دلیل مسمومیت با سم مهلک سیانور پای کارآگاهان جنایی را به موضوع باز کرد و در نهایت به دستگیری دو دختر ۱۸ ساله انجامید.
دختر جوان ماجرای جنایت را این طور توضیح داد:
-با پریا دوست صمیمی هستم اما به خاطر درس خواندن و آزمون کنکور این اواخر زیاد به خانهشان میرفتم. در این میان با رویاپردازیهایی که داشتیم با یکدیگر تصمیم گرفتیم اعضای خانوادهاش را با سم به قتل برسانیم و سپس تمام اموال را تصاحب و در نهایت از ایران مهاجرت کنیم.
- به خاطر همین به خیابان ناصرخسرو رفتیم و آرسنیک خریدیم اما پس از اینکه سم را به آنها خوراندیم، فایدهای نداشت که متوجه شدیم فروشنده آن جنس تقلبی به ما داده است، برای همین دوباره به سمت بازار تهران رفتیم. این بار به صورت غیرمجاز سیانور خریدیم. شب حادثه با شگردهای مختلف و از پیش طراحی شده با کمک پریا آنها را به خانوادهاش خوراندیم که باعث مرگ مادر و دختر شد اما پدر خانواده جان سالم به در برد.
-پس از ارتکاب جنایت عذاب وجدان شدیدی گرفتیم و بسیار ترسیده بودیم. سعی در عادیسازی شرایط داشتیم که ناگهان توسط پلیس دستگیر شدیم. اشتباه کودکانه و جبرانناپذیری کردیم و بسیار پشیمان هستیم.
دادستان هریس:
-امروز جوانی با ورود به مطب دندانپزشکی در شهر زرنق هریس، بهعلت انگیزههای شخصی اقدام به تیراندازی بهسمت دندانپزشک، همسر دندانپزشک و دو نفر از مراجعهکنندگان کرد.
-در این حادثه همسر دندانپزشک و یک نفر از مراجعهکنندگان بهعلت اصابت گلوله فوت و دو نفر دیگر مجروح شدند. ضارب نیز بعد از این اقدام خودزنی کرد.
-یک نفر از مجروحان نیز بهعلت شدت جراحات جانباخته و حادثه تا این لحظه سه فوتی درپی داشته است./ تسنیم
مرد جوان که بعد از درگیری با چندتن از اهالی روستا آنها را مقابل چشم پلیس به قتل رسانده بود دستگیر شد
ظهر چهارشنبه دوم خرداد ماه امسال صدای شلیک گلوله و فریادهای بیامان چند مرد از نزدیکی یکی از زمینهای زراعی روستای تیلهنو از توابع شهرستان گلوگاه در نزدیکی بابل استان مازندران بلند شد. درست در همان لحظه اجساد سه برادر به نامهای محمدرضا، اسلام و علیاصغر که به ضرب گلوله کشته شده بودند روی زمین در خون غلتید. بعد از آن صدای گاز دادن یک موتورسیکلت و فرمان ایست پلیس به گوش رسید اما مرد جوانی که تحت تعقیب ماموران بود پا به فرار گذاشت و این موضوع در حالی بود که برادر او در هنگام شلیکهای مرگبار همراهش بود و توسط ماموران پلیس حاضر در صحنه درگیری دستگیر شد.
مقتولین که سه برادر بودند صبح روز حادثه نیز با عامل جنایت و برادر او درگیر شده بودند. اما این درگیری فیصله پیدا نکرد و منجر به بازگشت متهم و برادرش به محل وقوع جنایت شده و در نهایت عامل قتلها با در دست داشتن اسلحه شکاری در حالی اقدام به تیراندازی مرگبار به سمت سه برادر کرد که آنها دقایقی قبل پلیس را خبر کرده و مامور انتظامی در حال تنظیم صورت جلسه شکایت برادران بود و جنایت مقابل چشمان مامور پلیس رخ داد.
یکی از اهالی روستا که از همان ابتدای وقوع جنایت شاهد عینی ماجرا بود، جزئیات ماجرا را اینطور شرح داد: صبح روز حادثه سه برادر در زمین زراعی خود مشغول کار بودند که یکی از گوسفندان آنها به زمین زراعی متهم رفته و مقداری از محصولات زمین آنها را خورده بود. برای همین عامل قتلها با عصبانیت سراغ این سه برادر آمده و اعتراض کرده بود. همین باعث شد که بین آنها درگیری لفظی رخ داد و بعد با یکدیگر گلاویز شدند و کار به درگیری فیزیکی و کتککاری کشید.
با ردیابیهای انجام شده سرانجام رد متهم در شهرستان فیروزکوه زده شده و این فرد بازداشت شد/هفت صبح
خودکشی بلاگر مشهدی
پریدن از طبقه هفتم به دلیل خیانت
جریان از این قرار بوده که شوهرش بهش مشکوک میشه و توی ماشینش جی پی اس کار میذاره
خانوم هم میره خونه یه آقایی
شوهرش میره پیش ماشین و به خانومش زنگ میزنه که من کنار ماشینم و بیا پایین
خانومه از پنجره نگاه میکنه و میبینه شوهرش اون پایینه و در یک لحظه تصمیم میگیره خودش رو بندازه پایین و خودکشی کنه
-خبر مرگ عجیب و مرموز طلا، بلاگر مشهدی در چند روز گذشته در فضای مجازی وایرال شده است. طلا زن جوانی بود که در مشهد سکونت داشت، تبلیغات برندهای مختلف لوازم آرایشی را در پیج شخصی خود انجام میداد، حدود پنجاه هزار نفر فالوئر داشت و برای کسانیکه طرفدار لوازم آرایشی و برندها هستند، شناخته شده بود. اما کسی از مشکلات خانوادگی او با خبر نبود. غروب چهارشنبه او از طبقه هفتم یک برج لوکس در هاشمیه مشهد واقع در بلوار صارمی، خیابان صارمی 23 خود را از روفگاردن به پایین پرتاب میکند.
شهرآرانیوز درباره همسر این بلاگر نوشته، همسر طلا بعد از اینکه همسرش به پایین سقوط میکند، بیحال میشود و بعد از اینکه به هوش میآید، به ماموران در شرح ماوقع میگوید: «مشکلاتی با همسرم داشتم و آن روز با توجه به ردیابی که از قبل روی خودرو پژو ۲۰۷ نصب کرده بودم، به تعقیب همسرم پرداختم تا اینکه وارد پارکینگ این ساختمان شد. بعد با او تماس گرفتم و موضوع را گفتم که دقایقی بعد این حادثه اتفاق افتاد».
بررسی محل حضور این زن در این ساختمان تیم جنایی را به طبقه دوم کشاند، خانهای لوکس با سه اتاق خواب. ماموران در حالی وارد این محل شدند که مردی، خود را در آنجا مخفی کرده بود. بررسیهای بعدی نشان داد که او از آشنایان خانوادگی فرد جانباخته بوده و ارتباط خانوادگی با هم داشتهاند. در ادامه این فرد تلاش کرد تا ارتباطش با طلا را یک ارتباط معمولی قلمداد کند و مدعی شد که این خانه متعلق به یکی از دوستانش است که در کانادا زندگی میکند و به او سپرده تا گاهی به خانه سر بزند.
طبق شواهد اسنادی که رسانههای محلی در مشهد منتشر کردهاند، این مرگ، جنایت نبوده است، بلکه طلا به دلایلی که هنوز مشخص نیست خودش اقدام به پریدن کرده است. تحقیقات تیم جنایی با حضور کارشناسان پزشکی قانونی در محل نشان داد که هیچ آثاری از درگیری روی جسد وجود ندارد و عدم وجود مدرکی که نشان دهد کسی او را از پشتبام به پایین پرت کرده، تیم جنایی را مطمئن کرد که با یک پرونده خودکشی روبهرو است.
البته با توجه به شکایت شوهر متوفی، مرد طبقه دوم دستگیر شد. بههرحال، اثری که نشان دهد این واقعه یک جنایت بوده، پیدا نشد.
بازپرس جنایی تبریز از قتل یک زن به دلیل استفاده زیاد از رب گوجه فرنگی توسط شوهرش خبر داد.
آوا دختر 4 ساله ارومیه ای براثر شدت شکنجه نامادری اش درگذشت
به گزارش کانالهای خبری محلی، دختر 4 سال ارومیه ای که هفته گذشته خبر آزار و اذیت هولناک وی توسط نامادری اش منتشر شده بود، بعداز اینکه براثر شدت جراحات به کما رفته بود، ساعاتی پیش درگذشت.
آوا دچار مرگ مغزی شده بود...
پزشک معالج آوا گفت:
- این دختربچه چهار ساله، به دلیل ضرباتی که به سروگردنش وارد شده است دچار مرگ مغزی شده و قلبش روزبهروز ضعیفتر میشود.
معاون فرهنگی بیمارستان شهید مطهری ارومیه و پزشک معالج آوا تصریح کرد:
-مغز آوا دچار خونریزی شده و چون اکسیژن و خونرسانی به مغز صورت نمیگیرد سلولهای مغز مختل شده و فعالیتی ندارند و در حال حاضر این دختر در کمای عمیق فرورفته است و با شرایطی مشابه مرگ مغزی روبرو است.
عبدی در خصوص اهدا عضو آوا به دلیل مرگ مغزی گفت:
-اگر مرگ مغزی آوا به طور کامل تأیید شود والدین آوا میتوانند برخی عضوهای فرزندشان را از جمله دو چشم، کلیهها، کبد و قلب را اهدا کند و منتظر جواب از سوی خانواده این بیمار هستیم، تصمیم والدین آوا میتواند چراغخانه پنج پدر و مادر دیگر را روشن کند.
نامادری ارومیەای که در نبود شوهرش دو فرزندخواندەی خود را تا سر حد مرگ کتک زده بود، با دستور دادستان آذربایجان غربی دستگیر و روانه زندان شد.
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان آذربایجانغربی:
متهمه به اتهام ضرب و جرح عمدی بازداشت و روانه بند زنان زندان مرکزی ارومیه شد.
آوا، دختر بچه ۴ ساله که بر اثر ضربات نامادری هوشیاری خود را از دست داده است در کما به سرمیبرد.
مرد خشن که همسرش را مقابل چشم دختر 12 سالهاش آتش زده است جزئیات این قتل فجیع را توضیح داد.
متهم گفت: من و سایه سالهای زیادی با هم اختلاف داشتیم، اما به خاطر بچهها از هم جدا نمیشدیم. من هم قصد کشتن همسرم را نداشتم اما تحت فشار روانی زیادی بودم. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم کنترل اعصابم را از دست دادم و برای اینکه همسرم را بترسانم گالن بنزین را روی او پاشیدم؛ اما چون اجاق گاز روشن بود همسرم آتش گرفت. من بلافاصله سعی کردم آتش را خاموش کنم. به همین خاطر دستهایم دچار سوختگی شد. من همسرم را به بیمارستان رساندم؛ اما کار از کار گذشته بود. خودم از این اتفاق به شدت ناراحت هستم./اعتماد
قاتلی که بعد از ۱۰ ماه فرار دستگیر شده است، در بازجوییها جزییاتی از جنایت خود را شرح داد.
-اوایل اسفند سال گذشته درگیری خیابانی ۳ مرد جوان در محله جوادیه به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش و بعد از حضور پلیس در محل مشخص شد مردی با ۱۴ ضربه چاقو کشته شده و دو مهاجم فرار کرده اند.
-بنابر گفته شاهد حادثه، مقتول صافکار بود و با عاملان این ماجرا که از افراد بدسابقه محله بودند اختلاف قدیمی داشت. در بخش دیگری از تحقیقات مشخص شد این سه نفر به طور اتفاقی در یک مهمانی حضور داشتند که به خاطر اختلافات قبلی بینشان مشاجره لفظی ایجاد و درگیری به خیابان کشیده شد و در نهایت جنایت رخ داد.
-کارآگاهان دریافتند متهم اصلی احتمالا به یکی از کشورهای همسایه گریخته است. به این ترتیب با هماهنگیهایی که با اینترپل انجام شد متهم فراری در سطح برون مرزی تحت تعقیب قرار گرفت، اما در نهایت معلوم شد متهم اصلا از کشور خارج نشده و خودش شایعه فرار را مطرح کرده تا تحقیقات را منحرف کند/ سایت فش نیوز
همشهری آنلاین نوشت:
-۲ جوان شرور که برای گوشمالی مالک یک خودروی سانتافه اجیر شده بودند با ضربات چاقو او را به قتل رساندند و گریختند، اما بعد از دستگیری در اولین جلسه بازجویی قتل را به گردن یکدیگر انداختند و گفتند قرار بود برای گوشمالی مقتول ۲ میلیون تومان دریافت کنند.
-به دنبال این حادثه ابتدا مرد بدهکار و دوستش دستگیر شدند و با اطلاعاتی که آنها در اختیار پلیس گذاشتند در ادامه ۲ قاتل اجارهای نیز به دام افتادند.
-آنها صبح دیروز به شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده و توسط قاضی محمدجواد شفیعی تحت بازجویی قرار گرفتند.
زن و دختر رئیس بانک برای قتل او آدمکش اجیر کردند/ متهم: دختر مقتول گفت از ارث پدرم 2میلیارد تومان به شما می دهیم؛اگر هم لو رفتید درخواست قصاص نمی کنیم
ایران نوشت:
13شهریور امسال، زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت برادرم رئیس یکی از بانکهای دولتی است و صبح امروز از محل کارش با من تماس گرفتند و اعلام کردند او به بانک نرفته است. هر چه با تلفن همراهش تماس میگیرم پاسخ نمیدهد.
مأموران وارد خانه رئیس بانک شده و با جسد خونین او روی تخت مواجه شدند. مرد میانسال با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
متهم:
همسر اول مقتول برایمان خودروی اینترنتی گرفت و به همراه ایرج راهی محل شدیم.
دختر مقتول به بهانه آشتی کردن با پدرش وارد خانه شده و در را برایمان باز کرد.
دختر مقتول گفته بود حتی اگر دستگیر شدید نگران نباشید ما بهعنوان اولیایدم رضایت میدهیم و دیه هم نمیخواهیم. قرار بر این شد که از روی ارثیهای که به دختر مقتول میرسید دستمزدمان پرداخت شود.
غروب پانزدهم تیرماه بود که به مرکز فوریتهای پلیسی 110 در اسلامشهر خبر مرگ مشکوک یک زن حدودا 27 ساله در خانهاش گزارش شد.
مرد جوان در اعترافاتش درباره روز حادثه مدعی شد، علت قتل همسرش خیانت بوده است. او گفت: وقتی دریافتم همسرم به من خیانت کرده مرد غریبه را پیدا کرده و در خانه دست و پایش را بستم و زندانیاش کردم. اما بعد پشیمان شدم و ترسیدم کار دست آن مرد و خودم بدهم.
در نتیجه مرد غریبه را آزاد کردم تا برود. بعد هم سراغ همسرم رفتم و به او گفتم چون دوستش دارم این ماجرا را فراموش میکنم و او را میبخشم تا به خاطر فرزندمان زندگیمان از هم نپاشد. اما همسرم در چشمانم نگاه کرد و گفت اصلا من را دوست ندارد و دلش پیش مرد غریبه است!/هفت صبح
خبرگزاریها از کشف جسد «تکهتکه شده» یک زن جوان در نزدیکی میدان آزادی تهران خبر دادند.
براساس گزارش همشهری، روز سهشنبه دوم خرداد رفتگران شهرداری جسد یک زن را در یک کیف ورزشی در حوالی میدان آزادی پیدا کردند.
تیم جنایی در محل حادثه جسد این زن حدودا ۲۵ ساله را در چند کیسه زباله پیدا کردند. گفته میشود از قتل زن جوان حدود ۴ تا ۵ ساعت گذشته بود.
پلیس میگوید بررسیهای پزشکیقانونی و تحقیقات کارآگاهان درباره این حادثه همچنان ادامه دارد
وقتی به هوش آمدم که «قاتل» روی سینه ام نشسته و پارچه هایی را نیز در دهانم فرو برده بود. دستانم زیر زانوهایش قرار داشت و من در حالی نفس های آخر زندگی ام را می کشیدم که او طنابی را دور گردنم حلقه زده بود و قصد کشتن مرا داشت.
این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که به طرز معجزه آسایی از چنگال مرگ گریخته بود. او درباره این ماجرای تکان دهنده گفت: من در یکی از مجتمع های مسکونی شهر جدید گلبهار زندگی می کنم و با بیشتر همسایگان رابطه صمیمانه ای دارم. در این میان زنی که خود را وکیل دادگستری معرفی می کرد و مدعی بود بیش از 20 سال سابقه وکالت دارد به منزلم رفت و آمد داشت و با یکدیگر دوست شده بودیم، اما از حدود 2 ماه قبل که مقداری طلا و لوازم برقی از منزلم سرقت شد و موضوع را از طریق کلانتری پیگیری می کردم، رفت و آمدهای او به منزلم به طور چشمگیری کاهش یافت، ولی من هیچ گاه به او مشکوک نشدم؛ چراکه در طول مدت آشنایی، اعتماد کامل مرا به خود جلب کرده بود. خلاصه در حالی که من همچنان پیگیر دستگیری سارق یا سارقان منزلم بودم، ناگهان حادثه ای وحشتناک رخ داد که من به طرز معجزه آسایی از چنگ مرگ گریختم تا چهره آن زن شیاد نیز برای همه آشکار شود.
زن جوان در ادامه این ماجرا مدعی شد:آن شب و در حالی که به آخرین روزهای ماه مبارک رمضان نزدیک می شدیم من در خانه تنها بودم که «سوزان» وارد منزلم شد و بعد از چند دقیقه برایم آب میوه آورد! ولی باز هم طاقت نیاورد و با این بهانه که تو روزه می گیری و ضعیف شده ای به بیرون از خانه رفت و در مدت کوتاهی با ظرف سوپ به خانه بازگشت.
نمی دانم سوپ را از کجا آورد، ولی من میلی به پیش غذا نداشتم به همین دلیل هم نمی خواستم آن را صرف کنم، با وجود این «سوزان»آن قدر با چرب زبانی اصرار کرد که مجبور شدم سوپ را بخورم! در حالت خواب و بیداری شنیدم که او می گفت: حال تو خوب نیست و من شب را در کنار تو می مانم!
صبح روز بعد هنگامی به هوش آمدم که فردی نقابدار روی پیکرم نشسته و پارچه هایی را در دهانم فرو برده بود. قصد داشتم خودم را از چنگ او برهانم، اما دست هایم زیر زانوهای او قرار داشت و نمی توانستم حرکت کنم در همین حال فقط تلاش می کردم تا فریاد بزنم و جیغ بکشم! با آن که احساس می کردم کسی صدایم را نمی شنود، اما در همین گیرودار یکی از همسایگان مجتمع مسکونی که به همراه شوهرش از کنار واحد آپارتمانی ما عبور می کرد، ناله های ضعیف مرا شنیده و به موضوع مشکوک شده بود. در یک لحظه فهمیدم که آن ها تلاش می کنند قفل در را باز کنند. طولی نکشید که زن همسایه وارد پذیرایی شد و با دیدن فردی نقابدار که پالتوی بزرگی به تن داشت و با طناب مشغول خفه کردن من بود، دیگر نتوانست این صحنه را تحمل کند و کنار در اتاق غش کرد. شوهر آن زن که اوضاع را این گونه دید هراسان وارد خانه شد و مرا از چنگ قاتل نجات داد.
دقایقی بعد همسایگان دیگر هم رسیدند و با برداشتن کلاه کشی از سر قاتل مشخص شد او همان زنی است که خود را وکیل معرفی می کند! خلاصه لحظاتی بعد نیروهای انتظامی هم آمدند و «سوزان» را به کلانتری بردند.در آن جا هویت واقعی او لو رفت و تحقیقات نشان داد که او قبلا نیز با خوراندن مواد بیهوشی به من، اموالم را ربوده است،ولی این زن که گرگی در لباس میش بود، ادعا کرد که فرد دیگری او را اجیر کرده است تا مرا به قتل برساند و ... .
زن جوان در پایان این ماجرا مدعی شد، شاید قصه مرگ و زندگی من، درس عبرتی برای زنانی باشد که به راحتی به هر فردی اعتماد می کنند و از سوی دیگر نیز حداقل چهره پلید چنین تبهکارانی برای مردم آشکار می شود که با توسل به این حیله های ناجوانمردانه زندگی دیگران را به بازی می گیرند!
ماجرای واقعی براساس سرگذشت یکی از مخاطبان
فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت از دستگیری قاتل و کشف یک فقره قتل در شهرستان پاکدشت خبر داد.
سرهنگ "نجم الدین مرادی" در تشریح این خبر گفت: در پی وقوع یک فقره فوت مشکوک در یکی از بیمارستان های پاکدشت بلافاصله تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به محل اعزام شدند.
فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت افزود: در بررسی های صورت گرفته مشخص شد اختلاف خانوادگی و مشاجره لفظی برادر و خواهر بر سر اعتیاد خواهر، منجر به خشم برادر شده و با وارد آوردن ضربات چوب به ناحیه سر متاسفانه خواهر بر اثر شدت جراحت وارده پس از انتقال به بیمارستان فوت می کند.
سرهنگ مرادی اظهارداشت: برادر قاتل در یک عملیات پلیسی دستگیر و بر قتل خواهرش اعتراف کرد و علت و انگیزه آن را اختلاف خانوادگی و عصبانیت شدید از اعتیاد مقتوله عنوان کرد.
این مقام انتظامی با بیان اینکه متهم پس از تکمیل تحقیقات همراه پرونده به مرجع قضائی معرفی شد، گفت: اصلیترین راههای مقابله با خشم؛ یکی مقابله با افکاری است که امواج خشم را تحریک و تقویت میکند و دیگری آرام شدن جسمانی از قبیل دور شدن از محیط و افرادی که موجب مشاجره و خشم شدهاند یا از طریق پرت کردن حواس؛ چرخه فرآیند افکار خصومتآمیز را متوقف میسازد و حالت روحی را به سرعت تغییر میدهد و دیگری توکل به خدا، وضو گرفتن و کظم غیظ می باشد.
مهم خبری امروز ..
مهمترین اخبار روز ایران کلیک کنید |
مرد معتاد که به خاطر 2 میلیون تومان، زن سالمندی را به قتل رسانده بود، بزودی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.
بهمن سال گذشته زنی در تماس با پلیس از بوی تعفنی که از خانه همسایهشان در ده ونک به مشام میرسید خبر داد. وقتی مأموران با مجوز قضایی وارد خانه موردنظر شدند با جسد زنی سالمند در حالی روبهرو شدند که سر وی را بریده و خودروی پژو 206 و اموالش را سرقت کرده بودند.
در ادامه مأموران برای تحقیقات بیشتر به سراغ همسایهها رفتند. یکی از آنها به مأموران گفت: صاحبخانه زنی بازنشسته بود که سالها بهتنهایی زندگی میکرد و فقط مردی حدوداً 45 ساله به خانهاش رفت و آمد میکرد و کارهای او را انجام میداد. البته در چند روز گذشته او را دیدم که مقداری از وسایل خانه را با خود میبرد. وقتی سراغ زن سالخورده را از او گرفتم گفت خوب است.
با این اطلاعات مأموران موفق شدند مرد مظنون را که ساکن کرج بود شناسایی کنند. استعلام سوابق متهم نیز حاکی از آن بود که وی چندین بار به اتهام سرقت و مواد مخدر دستگیر شده و سابقه کیفری دارد. در حالی که مأموران برای بازداشت او به منزلش رفته بودند با خودروی 206 مقتول مواجه شدند و در نهایت وی دستگیر شد.
وی پس از انتقال به اداره آگاهی لب به اعتراف گشود و گفت: مقتول زنی 72 ساله و یکی از همسایههای قدیمی پدرم بود و از آنجایی که از کودکی مرا میشناخت به من اعتماد داشت. من همیشه کارهایش را انجام میدادم و او هم در مقابلش به من پول میداد.
یک روز پیش از حادثه خودروی او را برای تعمیر بردم پس از آنکه درست شد وی از من خواست برای گرفتن پول تعمیر و مبلغی به عنوان دستمزد به آپارتمانش بروم. وقتی وارد خانهاش شدم یک دسته تراول چک دیدم که ناگهان وسوسهام کرد.
از پشت با یک پتو او را گرفتم و خفه کردم. بهسرعت به سراغ تراولها رفتم اما بعد از شمارش آنها متوجه شدم که 2 میلیون تومان بیشتر نیست. چون کار از کار گذشته بود. جسد را به داخل دستشویی بردم و سرش را جدا کردم و داخل کیسهای گذاشتم و در باغچه چند کوچه پایینتر دفن کردم.
بعد کلید خانهاش را برداشتم و با پول سرقتی مواد خریدم و نزدیک به یک هفته خوش بودم. وقتی پولم تمام شد فکر کردم که کسی در خانه نیست و میتوانم با سرقت وسایل خانه پولی به دست بیاورم به همین خاطر 3- 4 بار دیگر به خانهاش رفتم و هربار بخشی از لوازم خانهاش مثل جاروبرقی، فرش، تلویزیون و قابلمههایش را خارج کردم. اما چون اعتیاد داشتم کسی آنها را از من نمیخرید و بهناچار وسایل را به خانه پدرم بردم و در نهایت به یک خریدار ضایعاتی کل اجناس سرقتی را 3 میلیون تومان فروختم. آخرین باری که به آنجا رفتم بوی تعفن جسد خیلی زیاد شده بود و چون حس کردم همسایهها به من مشکوک شدند دیگر به آن خانه نرفتم. وقتی ماشین را به خانه بردم به خانوادهام گفتم که ماشین را قسطی خریدم و خودرو هم بیشتر دست پسرم بود.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و مرد معتاد بزودی محاکمه خواهد شد.
گفتنی است تا چند هفته پیش به علت آنکه از خانواده مقتول کسی برای پیگیری پرونده مراجعه نکرده بود رئیس قوه قضائیه خواستار حکم قصاص متهم شده بود اما چند هفته پیش خواهر مقتول با مراجعه به دادگاه به عنوان ولی دم خواستار اشد مجازات برای عامل قتل شده است.
فرح و نینا برای اثبات یک رابطه نامشروع به کامران پیام داده و مدعی شدند که کامران وی را اغفال و در منزلش به آنها تجاوز کرده است. سناریوی حرفهای فرح و نینا برای اثبات رابطه نامشروع در نهایت ناکام ماند.
یک وکیل دادگستری راجع به این پرونده گفت: موضوع مربوط به زمانی است که بحث بیماری ایدز و طرق انتقال آن در هر مکان و محفلی که عده ای دور هم بودند حتما یکی از مباحثی بود که به آن اشاره می شد. خبرهای عجیب و غریبی از حوادث و اتفاقات منجر به ابتلای اشخاص به این ویروس منتشر شده بود، ازمراجعینی که به درِ منازل مراجعه و به بهانه ی زدن واکسن شهروندان را آلوده می کنند تا...
کامران از کانادا که به ایران عزیمت می کند با سرمایه و ارث خانوادگی کلینیکی مجهز در شمال تهران راه می اندازد تا کلیه خدمات پزشکی در دسترس شهروندان باشد.از دندانپزشکی که تخصص خودش بوده تا سایر خدمات مورد نیاز بیماران.
کامران می گفت: برای من به عنوان مالک و مدیر کلینیک سلامت جسمانی و روانی پرسنل در اولویت بود و به همین دلیل دستور داده بودم تا تمام کسانی که به هر نحو در مجموعه مشغول به کار هستند از نگهبان جلوی در تا خودم پرونده ی سلامت داشته باشند،شرط استخدام پرسنل گذراندن تست های روانی و انجام آزمایشات مرتبط به سلامت جسمانی بود. برای رفع هرگونه تبعیض و سوء تفاهم اول از همه پرونده ی سلامت خودم را تکمیل کردم.
هر بار که برای کنترل پرونده ی کارکنان به بایگانی می رفتم خانم جوانی کنار فرح متصدی بایگانی کلینیک نشسته بود و مشغول بگو و بخند بودند،برخی مواقع صدای قهقه ی ایشان به طرز ناشایستی در کل کلینیک شنیده می شد.این شد که علاوه بر تذکرات مدیر داخلی، چندین فرصت هم خودم بهش دادم تا نسبت به اصلاح رفتارش اقدام کند اما توجهی نکرد و پس از یکسال و چندماه فعالیت ،با وی تسویه حساب کردیم و ازجمع همکاران جدا شد.
شش ماه بعد از اخراج فرح، پیامکی به کامران می رسد: " اگر به خواسته های من تن ندهی قضیه رابطه ای را که با تو داشتم به همسرت می گویم"...!
کامران که از سلامت اخلاق خویش مطمئن بوده،موضوع را با همسرش در میان گذاشته سپس به خط ناشناس پیام می دهد که اشتباه گرفته اید و مزاحم نشوید.مشابه پیام مذکور چندین مرتبه تکرار می شود ولی کامران اهمیتی به موضوع نمی دهد تا اینکه..
کامران احضاریه به دست وارد دفترم شد؛موضوع احضاریه شکایت خانم نینا...علیه کامران به اتهام رابطه نامشروع بود.کامران از هویت شاکی اظهار بی اطلاعی می کرد و منکر هر نوع رابطه ای بود لذا به اتفاق وی به مرجع قضایی رفته، پس از اعلام وکالت با مرور پرونده متوجه شدم شاکی پرونده همان شخصی است که چندی پیش به کامران پیام داده و مدعی بود کامران وی را اغفال و در منزلش به وی تجاوز کرده...
اطلاعات و مختصاتی که شاکی از منزل کامران و حتی وضعیت جسمانی وی ارائه کرده بود به عنوان دلیل انتساب اتهام به موکل سبب تفهیم اتهام و در نهایت صدور قرار تامین کیفری در همان جلسه ی اول شد. شماره تماس شاکی را از کامران گرفتم و با ارسال پیام ،ضمن معرفی خودم به عنوان وکیل کامران از وی درخواست کردم تا در دفتر جلسه ای با او داشته باشم. در پاسخ نوشت:"هرچی قانون بگه"!شاکی طوری مطمئن و مستند حرف می زد که باید به صداقت کامران شک می کردم،لذا لازم بود برای اطمینان از صداقت کامران و تنظیم دفاعیه و اثبات کذب بودن شکایت نینا کل روزهایی که کامران از کانادا به ایران برگشته و در کلینیک مشغول فعالیت شده است را مرور کنیم...
نینا به عنوان شاکی پرونده،بایدهمدست و همراهی می داشت که در کلینیک نفوذ داشته و فرم تست سلامت جسمانی کلینیک را از بایگانی دزدیده باشد. نینا در اثبات ادعایش گفته بود: کامران پیش از رابطه گفت؛ باید از سلامت تو مطئمن بشوم و این گواهی را در دفتر کلینیک به نام من تنظیم کرد تا تست ایدز بدهم و...
در جهت رد این دلیل می شد به قاعده و روال کلینیک استناد و در قالب دفاع این موضوع را طرح کرد که ممکن است نینا بابت استخدام درکلینیک متقاضی بوده وکامران چنین دستوری را بابت پرونده سلامت کارکنان مجموعه صادر کرده است اما چالش اساسی اطلاعات دقیق نینا از منزل کامران و آثار جراحی روی شکم وی بود!که لازم بود به طریقی منشا این اطلاعات کشف شود.
درست حدس زده اید! فرح از پرونده ی سلامت کامران رونوشتی کامل تهیه و از این طریق مطلع شده بودند که کامران چند سال پیش جراحی داخلی داشته و لذا سمت چپ شکمش جای بخیه ها مانده است اما اطلاع از تعداد مبلمان منزل کامران و نقش فرش ها و...طوری دقیق و منطبق بر واقع بود که کم کم موجبات شک همسر کامران را فراهم می کرد و هیچ دلیل منطقی برای چگونگی کسب چنین اطلاعات دقیقی وجود نداشت جز اینکه نینا در خانه ی کامران حضور داشته .
این فرضیه همراه با اظهارات فرح و دوستش که به دروغ از سوء نظر کامران به ایشان گواهی داده بودند به انضمام اطلاعات نینا از مختصات منزل کامران قرائن و دلایلی شد تا دادگاه بدوی کامران را محکوم کرد. در نومیدی کامل لایحه تجدید نظر خواهی را طراحی و تقدیم کردم.در جهت شناسایی منبع اطلاعاتی نینا از مشخصات منزل کامران ،لیست تمام اشخاصی که به خانه ی کامران رفت و آمد داشتند (اعم از بستگان و دوستان ) تهیه کردیم.
کامران و همسرش شروع کردند به تماس گرفتن و طرح پرسش هایی در جهت کشف و شناسایی شخصی که ممکن است راجع به مختصات خانه به غریبه ای حرفی زده باشد.چند روز پس از اینکه با غالب اشخاص مورد نظر تماس گرفته می شود، یکی از بستگان با همسر کامران حین خریداز سوپر مارکت محل تماس گرفته اعلام می کند پرسش های شما سبب دلخوری فامیل شده و غالبا تصور کرده اند از منزل شما کالای با ارزشی سرقت شده و شما به این طریق درصدد شناسایی سارق هستید که همین سوء تفاهم همسر کامران را وادار می کند تا شرح ماوقع را جزء به جزء بگوید. کارگر سوپر مارکت به طور اتفاقی مکالمه ی همسرکامران را می شنود...
کارگر سوپری یکی دو ساعت بعد به منزل کامران مراجعه و اعلام می کند؛چندماه پیش که داشتم سفارشات شما را می آوردم خانمی جلوی ساختمان ، خودش را از بستگان شما معرفی کرد و گفت می خواهم به مناسبت خرید خانه نو برایشان کادو بخرم و به همین دلیل بایداز رنگ بندی فرش ها و پرده ها و... مطلع شوم تا کادویی که تهیه می کنم با سایر وسایل هماهنگ باشد .اینطوری هم شیرینی خوبی به تو می رسد هم یکی از مشتریان خوب شما خوشحال می شود. بعد هم قول داد هر وقت کادو مورد نظر را تهیه کرد به آقای دکتر وشما بگوید که من به او کمک کرده ام ،دوربین کوچکی به من داد تا زمانی که خریدها را به داخل آپارتمان می آورم از منزل شما عکس بگیرم و به آن خانم بدهم،من هم به تصور خوشحال کردن شما حرفش را گوش کردم، آن خانم هم بابت این کار مبلغی به حساب من واریز کرد.
با اطلاعات کارگر سوپری چند روزی طول کشید تا دادگاه تجدید نظر دستور استعلام از بانک و مخابرات را صادر کرد و درنهایت مشخص شد خانمی که با کارگر سوپری در ارتباط بوده یکی از دوستان فرح بوده که از نقشه ی او اطلاعی نداشته به این باور که فرح واقعا قصد خرید کادو برای خانواده ی مدیر کلینیک و عذرخواهی بابت بدرفتاری هایش در زمان فعالیت در کلینیک داشته با ایشان همکاری می کند. لذا در ارائه اطلاعات به قاضی وکمک به کشف واقع نهایت همکاری را کرد تا نقشه ی فرح،نینا و دوست مشترک ایشان فاش شود و...کامران تبرئه.
منبع: منیبان