رحم اجاره ای ❤️

رحم اجاره ای ❤️

قیمت ، شماره تماس ، نرخ،کانال،آدرس
رحم اجاره ای ❤️

رحم اجاره ای ❤️

قیمت ، شماره تماس ، نرخ،کانال،آدرس

حرف‌های هولناک قاتلانی که به خاطر ۲ میلیون تومان جنایت کردند..

همشهری آنلاین نوشت:
-۲ جوان شرور که برای گوشمالی مالک یک خودروی سانتافه اجیر شده بودند با ضربات چاقو او را به قتل رساندند و گریختند، اما بعد از دستگیری در اولین جلسه بازجویی قتل را به گردن یکدیگر انداختند و گفتند قرار بود برای گوشمالی مقتول ۲ میلیون تومان دریافت کنند.
-به دنبال این حادثه ابتدا مرد بدهکار و دوستش دستگیر شدند و با اطلاعاتی که آن‌ها در اختیار پلیس گذاشتند در ادامه ۲ قاتل اجاره‌ای نیز به دام افتادند.
-آن‌ها صبح دیروز به شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده و توسط قاضی محمدجواد شفیعی تحت بازجویی قرار گرفتند.

ادامه ... زن مفت

«ببینم پیرهنت چه رنگه؟» زن گفت: رنگ پیرهنم گل گلیه  بعد مرد کور دستش را روی پاهای زن کشید و گفت: «تنبونت چه رنگه؟» زن گفت: «سیاهه» بعد دستش را روی شکم او کشید و گفت: «انگار آبستن هستی؟» زن گفت: «بله شش ماهه‌ام» دیگر حرفی نزدند تا نزدیک آسیاب رسیدند. شوهر زن به مرد کور گفت: «باباجون دیگه پیاده شو تا ما هم بریم اسیاب» اما مرد کور ب گفت: «چرا پیاده بشم؟» و زن بیچاره را محکم گرفت و داد و فریاد سر داد که: «ای مردم! این مرد غریبه می‌خواد زنم و بارم و خرم را از من بگیره به دادم برسین مردم جمع شدند و گفتند: «چه روزگاری شده مرد گردن‌کلفت می‌خواد این کور بدبخت را گول بزنه!» بعد به مرد کور گفتند: «اگر این زن، زنت هست پس بگو پیرهنش چه رنگه؟» او گفت: «گل گلیه» بعد فریاد زد: «بابا تنبونش هم سیاه، شش ماهه هم آبستنه» مردم گفتند «بیچاره راس میگه» بعد آنها را بردند پیش داروغه. داروغه حکم کرد آن سه نفر را توی سه تا اطاق کردند و درهارا بستند
بعد به یک نفر گفت: «برو پشت در اطاق‌‌ها گوش بده ببین چی میگن مأمور  اول به پشت در اطاقی که زن در آن بود رفت و گوش داددید که زن بیچاره  گریه می‌کند و می‌گوید: «دیدی چه بلایی به سر خودم آوردم، همه‌اش تقصیر خودم بودـ مأمور داروغه از آنجا رفت پشت در اطاقی که شوهر زن در آن بود. دید مرد بیچاره دارد آه و ناله می‌کند و می‌گوید: «دیدی این زن ناقص عقل چه بلایی به سرم آورد. ای کور لعنتی کذاب مأمور  رفت پشت در اطاقی که مرد کور توش بود، دید که کور دارد می‌زند و می‌رقصد و  می‌گوید: «خدا داده ولی کور! ـ خر مفت و زن زور» مأمور  رفت پیش داروغه و گفت:قربان  ببین که این مرد مکار چه خوشحالی می‌کنه داروغه یواشکی رفت پشت در اطاق و  یقین کردفرمان داد آنها را بیرون آوردند و مرد کور نمک ناشناس را به اسب تور بستند و به بیابان سر دادند.

روی برچسب های زیر کلیک کنید تا مطالب جدیدتری بیابید

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی..

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...
ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ،ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ.
پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ...
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ.
ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...

ﻣﺘﻮﺍضعانه تر و دوستانه تر وجود هم را لمس کنیم
بی تفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...

رابطه سیاه نینا و فرح با رییس کلینیک !

فرح و نینا برای اثبات یک رابطه نامشروع به کامران پیام داده و مدعی شدند که کامران وی را اغفال و در منزلش به آنها تجاوز کرده است. سناریوی حرفه‌ای فرح و نینا برای اثبات رابطه نامشروع در نهایت ناکام ماند.

یک وکیل دادگستری راجع به این پرونده گفت: موضوع مربوط به زمانی است که بحث بیماری  ایدز و طرق انتقال آن در هر مکان و محفلی که عده ای دور هم بودند حتما یکی از مباحثی بود که به آن اشاره می شد. خبرهای عجیب و غریبی از حوادث و اتفاقات منجر به ابتلای اشخاص به این ویروس منتشر شده بود، ازمراجعینی که به درِ منازل مراجعه و به بهانه ی زدن واکسن شهروندان را آلوده می کنند تا...

کامران از کانادا که به ایران عزیمت می کند با سرمایه و ارث خانوادگی کلینیکی مجهز در شمال تهران راه می اندازد تا کلیه خدمات پزشکی در دسترس شهروندان باشد.از دندانپزشکی که تخصص خودش بوده تا سایر خدمات مورد نیاز بیماران.

کامران می گفت: برای من به عنوان مالک و مدیر کلینیک سلامت جسمانی و روانی پرسنل در اولویت بود و به همین دلیل دستور داده بودم تا تمام کسانی که به هر نحو در مجموعه مشغول به کار هستند از نگهبان جلوی در تا خودم پرونده ی سلامت داشته باشند،شرط استخدام پرسنل گذراندن تست های روانی و انجام آزمایشات مرتبط به سلامت جسمانی بود. برای رفع هرگونه تبعیض و سوء تفاهم اول از همه پرونده ی سلامت خودم را تکمیل کردم.

هر بار که برای کنترل پرونده ی کارکنان به بایگانی می رفتم خانم جوانی کنار فرح متصدی بایگانی کلینیک  نشسته بود و مشغول بگو و بخند بودند،برخی مواقع صدای قهقه ی ایشان به طرز ناشایستی در کل کلینیک شنیده می شد.این شد که علاوه بر تذکرات مدیر داخلی، چندین فرصت هم خودم بهش دادم تا نسبت به اصلاح رفتارش  اقدام کند اما توجهی نکرد و پس از یکسال و چندماه فعالیت ،با وی تسویه حساب کردیم و ازجمع همکاران جدا شد.

 شش ماه بعد از اخراج فرح، پیامکی به کامران می رسد: " اگر به خواسته های من تن ندهی قضیه رابطه ای را که با تو داشتم  به همسرت می گویم"...!

کامران که از سلامت اخلاق خویش مطمئن بوده،موضوع را با همسرش در میان گذاشته سپس به خط ناشناس پیام می دهد که اشتباه گرفته اید و مزاحم نشوید.مشابه پیام مذکور چندین مرتبه تکرار می شود ولی کامران اهمیتی به موضوع نمی دهد تا اینکه..

کامران احضاریه به دست وارد دفترم شد؛موضوع احضاریه شکایت خانم نینا...علیه کامران به اتهام رابطه نامشروع بود.کامران از هویت شاکی اظهار بی اطلاعی می کرد و منکر هر نوع رابطه ای بود لذا به اتفاق وی به مرجع قضایی رفته، پس از اعلام وکالت با مرور پرونده متوجه شدم شاکی پرونده همان شخصی است که چندی پیش به کامران پیام داده و مدعی بود کامران وی را اغفال و در منزلش به وی تجاوز کرده...

اطلاعات و مختصاتی که شاکی از منزل کامران و حتی وضعیت جسمانی وی ارائه کرده بود به عنوان دلیل انتساب اتهام به موکل سبب  تفهیم اتهام و در نهایت صدور قرار تامین کیفری در همان جلسه ی اول شد. شماره تماس شاکی را از کامران گرفتم و با ارسال پیام ،ضمن معرفی خودم به عنوان وکیل کامران از وی درخواست کردم تا در دفتر جلسه ای با او داشته باشم. در پاسخ نوشت:"هرچی قانون بگه"!شاکی طوری مطمئن و مستند حرف می زد که  باید به صداقت کامران شک می کردم،لذا لازم بود برای  اطمینان از صداقت کامران و تنظیم دفاعیه و اثبات کذب بودن شکایت نینا کل روزهایی که کامران از کانادا به ایران برگشته و در کلینیک مشغول فعالیت شده است را مرور کنیم...

نینا به عنوان شاکی پرونده،بایدهمدست و همراهی می داشت که در کلینیک نفوذ داشته و فرم تست سلامت جسمانی کلینیک را از بایگانی دزدیده باشد. نینا در اثبات ادعایش گفته بود: کامران پیش از رابطه  گفت؛ باید از سلامت تو مطئمن بشوم و این گواهی را در دفتر کلینیک به نام من تنظیم کرد تا تست ایدز بدهم و...

در جهت رد این دلیل می شد به قاعده و روال کلینیک استناد و در قالب دفاع این موضوع را طرح کرد که ممکن است نینا بابت استخدام درکلینیک متقاضی بوده وکامران چنین دستوری را بابت پرونده سلامت کارکنان مجموعه صادر کرده است اما چالش اساسی اطلاعات دقیق نینا از منزل کامران و آثار جراحی روی شکم وی بود!که لازم بود به طریقی منشا این اطلاعات کشف شود.

درست حدس زده اید! فرح از پرونده ی سلامت کامران رونوشتی کامل تهیه و از این طریق مطلع شده بودند که کامران چند سال پیش جراحی داخلی داشته و لذا سمت چپ شکمش جای بخیه ها مانده است اما اطلاع از تعداد مبلمان منزل کامران و نقش فرش ها و...طوری دقیق و منطبق بر واقع بود که کم کم موجبات شک همسر کامران را فراهم می کرد و هیچ دلیل منطقی برای چگونگی کسب چنین اطلاعات دقیقی وجود نداشت جز اینکه نینا در خانه ی کامران حضور داشته .

این فرضیه همراه با اظهارات فرح و دوستش که به دروغ از سوء نظر کامران به ایشان گواهی داده بودند به انضمام اطلاعات نینا از مختصات منزل کامران قرائن و دلایلی شد تا دادگاه بدوی کامران را محکوم کرد. در نومیدی کامل لایحه تجدید نظر خواهی را طراحی و تقدیم کردم.در جهت شناسایی منبع اطلاعاتی نینا از مشخصات منزل کامران ،لیست تمام اشخاصی که به خانه ی کامران رفت و آمد داشتند (اعم از بستگان و دوستان ) تهیه کردیم.

کامران و همسرش شروع کردند به تماس گرفتن و طرح پرسش هایی در جهت کشف و شناسایی شخصی که ممکن است راجع به مختصات خانه به غریبه ای حرفی زده باشد.چند روز پس از اینکه با غالب اشخاص مورد نظر تماس گرفته می شود، یکی از بستگان با همسر کامران حین خریداز سوپر مارکت محل تماس گرفته اعلام می کند پرسش های شما سبب دلخوری فامیل  شده و غالبا تصور کرده اند از منزل شما کالای با ارزشی سرقت شده و شما به این طریق درصدد شناسایی سارق هستید که همین سوء تفاهم همسر کامران را وادار می کند تا شرح ماوقع را جزء به جزء بگوید. کارگر سوپر مارکت  به طور اتفاقی مکالمه ی همسرکامران را می شنود...

کارگر سوپری یکی دو ساعت بعد به منزل کامران مراجعه و اعلام می کند؛چندماه پیش که داشتم سفارشات شما را می آوردم خانمی جلوی ساختمان ، خودش را از بستگان شما  معرفی کرد و گفت می خواهم به مناسبت خرید خانه نو  برایشان کادو بخرم و به همین دلیل بایداز رنگ بندی فرش ها و پرده ها و... مطلع شوم تا کادویی که تهیه می کنم با سایر وسایل  هماهنگ باشد .اینطوری هم شیرینی خوبی به تو می رسد هم یکی از مشتریان خوب شما خوشحال می شود. بعد هم قول داد هر وقت کادو مورد نظر را تهیه کرد به آقای دکتر وشما  بگوید که من به او کمک کرده ام ،دوربین کوچکی به من داد تا زمانی که خریدها را به داخل آپارتمان می آورم از منزل شما عکس بگیرم و به آن خانم  بدهم،من هم به تصور خوشحال کردن شما حرفش را گوش کردم، آن خانم هم بابت این کار مبلغی به حساب من واریز کرد.

با اطلاعات کارگر سوپری چند روزی طول کشید تا دادگاه تجدید نظر دستور استعلام از بانک و مخابرات را صادر کرد و درنهایت مشخص شد خانمی که با کارگر سوپری در ارتباط بوده یکی از دوستان فرح بوده که از نقشه ی او اطلاعی نداشته به این باور که فرح واقعا قصد خرید کادو برای خانواده ی مدیر کلینیک و عذرخواهی بابت بدرفتاری هایش در زمان فعالیت در کلینیک  داشته با ایشان همکاری می کند. لذا در ارائه اطلاعات به قاضی وکمک به کشف واقع نهایت همکاری را کرد تا نقشه ی فرح،نینا و دوست مشترک ایشان فاش شود و...کامران تبرئه.

منبع: منیبان


زن بی شرم طعمه ای برای مردان هوسران .. داستان واقعی

 حوادث رکنا: زن و مرد جوان با نقشه هولناک اقدام به زورگیری می کردند.

چند روز قبل زن و مرد جوانی که با همدستی یکدیگر اقدام به سرقت و زورگیری می کردند به دام پلیس افتادند.شیوه این زن و مرد جوان به این صورت بود که زن جوان به عنوان طعمه و جلب اعتماد سوار خودروها می شد و 10 متر جلوتر مرد سارق جلوی خودرو را گرفته و با تهدید سلاح سرد راننده را به مکانی پرت می برد.آنها با ربودن راننده و شکنجه هولناک، اقدام به سرقت از کارت بانکی و خودرو راننده می کردند.آنها در یکی از موارد با انداختن طناب دور گردن راننده او را تا سر حد مرگ پیش بردند.یکی از شاکیان هم به دلیل شدت جراحات وارد شده بر اثر شکنجه های هولناک در بیمارستان بستری است.

متهم در اعتراف به اتهام خود گفت:«از 10 سال قبل اقدام به سرقت سیم هوایی کردم تا اینکه مدتی قبل نقشه زورگیری با همدستی یک خانم جوان را کشیدم.»

پسر جوان شاکی که با حال وخیم در بیمارستان است گفت:«پدرم در اثر شکنجه های این سارقان با حال بد در بیمارستان بستری است.این افراد از پدرم فیلم و دست نوشته با موضوع تسلیم اموال تهیه کردند و همان روز از حساب بانکی پدرم 6 میلیون تومان سرقت کردند.»


مرجع تقلیدی که هرگز به حج نرفت !

حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی هرگز به سفر حج نرفت، وقتی علت را از ایشان جویا می شدند، می فرمودند که من مستطیع نیستیم.
یکی از نزدیکان خرج سفر حج را به ایشان هدیه کرد، و این پول را خرج یکی از بیمارستانهای قم کردند، وقتی ازش علت این کار را پرسیدند، ایشان در پاسخ گفتند اگر من به این سفر میرفتم و یک زن به علت نبود امکانات در این بیمارستان می مرد، وقتی من می گفتم «لبیک» خداوند به من می گفت «لا لبیک».
او وصیت کرده بود که جنازه ام را به جای دفن کردن در حرم در دهلیز کتابخانه ام دفن کنید تا زیر پای جویندگان علم و دانش باشم، کتابخانه ایشان یکی از کتابخانه های بزرگ جهان است که بخشی از کتاب های آن را از طریق خواندن نماز استیجاری تهیه و خریداری کرده بود.