متهم در ابتدا قصد داشت خودش را بیخبر نشان دهد اما در بازجویی های فنی لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: من و همسرم تقریبا از همان اوایل ازدواجمان با هم اختلاف و دعوا داشتیم. شب قبل از حادثه تولد دخترم بود. چندین بار جلوی میهمان ها با هم بحث کردیم و همه متوجه اختلاف های ما شدند. بعد از رفتن میهمان ها ما باز هم درگیر شدیم تا اینکه صبح بچه ها به مدرسه رفتند و ما دوباره درگیر شدیم. من هم از شدت عصبانیت با نخ یکی از بادکنک های تولد او را خفه کردم. دو شبانه روز جسد همسرم زیر تخت بود و بچه هایم روی همان تخت میخوابیدند و به خاطر دلتنگی برای مادرشان تا صبح گریه میکردند. تا اینکه روز سوم، وقتی آنها به مدرسه رفتند، خودروی یکی از دوستانم را امانت گرفتم و جسد را پتوپیچ کردم و به منطقه ای در شرق تهران بردم و دفن کردم.