رحم اجاره ای ❤️

رحم اجاره ای ❤️

قیمت ، شماره تماس ، نرخ،کانال،آدرس
رحم اجاره ای ❤️

رحم اجاره ای ❤️

قیمت ، شماره تماس ، نرخ،کانال،آدرس

ارواح سرگردان ❤️جن|داستان ترسناک|داستهایی از جن واقعی|عکس جن|عکسهای ترسناک|داستانی از ارواح|روح |کالبد شکافی

جدیدترین وترسناک ترین مطالب در ارتباط با جن وارواح سرگردان
تهیه شده توسط فش نیوز

جن (در فارسی و عربی به این صورت به کار ر می‌رود، در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه جمع بسته می‌شود) نام دسته‌ای از موجودات فراطبیعی است، اعتقاد بر این است که وجودش از آتش بدون دود است(قرآن ۵۵:۱۴; الرحمن،1، «و جنیّان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.») که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی می‌کنند. در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شده‌است. محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا می‌دانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن را به طور هم‌معنی به‌کار می‌بردند.[



یک داستان واقعی ...

سال 75 بودمن بعد از دانشگاه و گرفتن مدرک فوق دیپلم  حدودا 21 سالم بود و سرباز بودم

بعد از اتمام مراحل اموزشی در کرج به یکی از شهرهای کردستان اعزام شدم.

یه روز که توی شهر اومده بودم رفتم جلوی مغازه پدر بزرگم راستی یادم رفت بگم خونه پدر مادرم یکی از روستاهای اون شهر بود و پدر بزرگم توی اون شهر مغازه داشت وغروبا بعد پایان کار روزمره اش به روستا بر می گشت

اون روز پدر بزرگم با اصرار من رو به روستا برد پدر و مادر بزرگم اونوقتها تنها زندگی می کردن تمام پسر و دختراشون ازدواج کرده ورفته بودن پی زندگی خودشون.

شب موقع خواب من که تنها توی یکی از اتاقها خوابیده بودم نصفه شب چیز وحشتناکی رو دیدم که الان بعد سالها هنوز که به ان فکر می کنم مو بر اندامم سیخ میشه.

ساعت حدود 2شب بود که حس خفگی به من دست داد وقتی چشمم رو باز کردم صحنه وحشتناکی رو دیدم یه پیرمرد با قیافه ای بسیار وحشتناک  زانوهاش رو   روی  سینه من گذاشته بود وبه طرز وحشتناکی به چشمهای من زل زده بود

چون شنیده بودم خوندن ایت الکرسی باعث فرار اونا می شه شروع به خوندن کردم اما هرچی می خوندم تکان نمی خورد واقعا لحظات ناراحت کننده و ترسناکی بود .الان که بعضی وقتها فکرش رو می کنم می گن مثلا فلانی جوان بوده تو خواب سکته کرده حتما اینجور چیزایی اتفاق می افته که جوانا تو سن پایین بعضی هاشون تو خواب سکته مغزی و قلبی می کنن.

واقعا نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی من همیشه تو دوستام و فامیل به ادم نترسی مشهورم بازهم می ترسیدم ولی خودم و جمع و جور کردم .

این اتفاقها حدودا 10 دقیقه ای طول کشید .اول خواستم با مشت تو صورتش بزنم  پیش خودم گفتم نکنه به من ضربه بزنه چون شنیده بودم خیلیها بر اثر ضربه جنها دیوانه شدن.

پیش خودم تصمیمی گرفتم و مچ دست اون رو گرفتم. من که ورزشکار و قوی بنیه بودم در همون حالتی که دستش رو گرفته بودم با تمام زورم اونو به دیواری که کنارش خوابیده بودم کوباندم از کوبیدن اون به دیوار صدای محکمی برخواست و دیدم که مثل یه حیوان چهاردست و پا از روی من پرید وبه طرف در ورودی فرار کرد.

دقیقا تا حدود 10-15دقیقه از اتفاقی که برام افتاده بود شوکه شده بودم و حتی جرات بلند شدن از جام  رو نداشتم.

بعدا بلند شدم وبه حیاط خونه رفتم و برق حیاط رو روشن کردم و با ترس اطراف رو نگاه کردم اما چیزی ندیدم  برگشتم ولی تا صبح خوابم نبرد همه ش اون صحنه جلوی چشمام راه می رفت و به اون فکرمی کردم  

حدودا یکسالی این مسئله رو برای کسی بازگو نکردم چون می دانستم که کسی باور نمی کنه تا اینکه بعد از یکسال یه شب مهمان زیادی خونه ما مهمان بودن که سر صحبت فامیلها در مورد جن باز شد هرکی چیزی می گفت منم اون داستان خودم رو باز گو کردم چند تایی از فامیلا همه ش انکار می کردن می گفتن غذا زیاد خوردی اون شب یا خواب دیدی تا اینکه پدرم به حرف اومد و گفت 30سال پیش همین اتفاق برای برادرش

یعنی عموم توی همون خونه پدربزرگم اتفاق افتاده که عموم با مشت توی دماغش کوبانده بود که فرار کرده بود اون موجود .چون پدرم می گفت که قدیمیها می گن جن دماغ نداره برای اینکه کسی نفهمه از خمیر برای خودشون دماغ درست می کنن وبه همین خاطر عموم به اونجاش زده بود عموم انسان شجاع ونترسی بود همه اون رو می شناختن اون شبی که ما این حرفهارو میزدیم سال 76 بود عموم سال 65 مرده بود واین داستان عموم مال جوانیهاش بود که اتفاق افتاده بود

بعدا یکی از داییهام نیز که تو مهمانی بود گفت من هم این موجود رو دیدم موقع بچگی و حتی چند روز شدیدا مریض شدم .

حتی مادرم از مادرش نقل می کرد که حتی یه بار که مادرش حامله بوده همون موجود با عصایی که دستش بود .عصا رو رو گوش مادر بزرگم قرار داده بود و فشار داده بود که پدربزرگم در همون لحظه وارد شده بود واون موجود فرار کرده بود.

همه متفق القول عقیده دارن که اون موجود توی اون خونه هست اما معلوم نیست جنه یا چیزی دیگه س

الان که سالهاست پدربزرگ ومادر بزرگم  فوت کردن اون خانه حالت مخروبه بخودش گرفت واقعا جرات می خواد کسی اونجا بره چون اون خانه الان مخروبه و خالیه

ولی من شنیدم جن واین موجودها بسراغ ادمهای ترسو نمیرن

خدا می دونه که اینایی که گفتم عین واقعیته 

نقل از:joanshir.persianblog.ir


جن زده‌ها و کمک جن به انسان‌ها

اغلب آسیبهایی که به مردم از طرف جن وارد می‌شود اختلالات عصبی، مخصوصا صرع است است که گفته می‌شود جن به داخل بدن فرد وارد شده. زمانی که جن در بدن فردی وارد می‌شود شخص یک حالت جسمی خاص را در بدن خود تجربه می‌کند. درمان کسانی که جن زده شده‌اند فقط با دعا امکان پذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را می‌بندند و وحشیان وی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته می‌شد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع می‌کردند که ادعا می‌کرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماری‌های ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.[۱]

گاهی اوقات پیش می‌آید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند و یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس می‌کرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.[۱]

آسیب پذیر ترین قربانیان جن‌ها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام می‌رود تهدید آسیب رساندن جن به طور قابل توجهی کاهش می‌یابد. نوزادی که توسظ جن آزار داده شده گفته میشود از «آن بیماری‌ها» رنج می‌برد، در اثر آن آبی رنگ می‌شود و تشنج می‌کند و در مدت کوتاهی می‌میرد. برای دفع این خطرات، مخصوصا خطرات بزرگ تا شش روز بعد از تولد کودک یک جسم آهنی در اتاق مادر قرار می‌دهندو باروت در اطرافش می‌سوزانند و دائماً در اطراف آنها و اتاقشان صدا ایجاد می‌کنند. این کارها را برای راندن و ترساندن جن انجام می‌دهند تا این موجودات را دور نگه دارند. علاوه بر آن تنها کسانی که هنگام تولد نوزاد حضور داشتند در چند روز اول اجازه دیدار مادر و نوزادش را دارند تا مبادا جنی به شکل یک از آشنایان در آید و به مادر و نوزادش آسیب بزند. معمولاً در سحرگاه فعالیت جن‌ها متوقف می‌گردد.[۱]
تسخیر جن

جن‌ها از آهن می‌ترسند ، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند می‌تواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث می‌شود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند. گفته‌اند که مردی هر روز اول صبح متوجه می‌شد که اسبش خسته‌است، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نان‌های خوشمزه‌ای می‌پخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود که جن چگونه نانی به این خوش طعمی می‌پزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی آرد ادرار می‌کند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست می‌کند. جن که متوجه کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد.[۱]
مامایی و زایمان

به ازای هر کودک انسان هزار جن متولد می‌شوند؛ بنا بر این به غیر از محمد و ۱۲ امام و فاطمه دختر محمد، هر کودک انسان یک همتا از جنس جن دارد که به آن همزاد گویند. همزاد همانند موجودی است که اروپاییان می‌گویند که آن را به جای بچه می‌گذارند و بچه اصلی را می‌دزدند، همزاد کودک را حتی قبل تولدش می‌آزارد و فعالیت‌های شوم خود را بعد از تولد هم انجام می‌دهد. برخی معتقد اند زمانی که کودکی در خواب حرکتی می‌کند همزادش به سراغش آمده و به او گفته مادر تو مرده و کودک در جوابش می‌خندد و به همزادش می‌گوید «چرند نگو؛ او فقط از من مراقبت می‌کند».[۱]

جن‌ها نیاز به ماماهای انسان دارند و گفته می‌شود که هر ماما به ازای هر صد کودک انسانی که به دنیا می‌آورد به به دنیا آمدن یک کودک جن باید کمک کند. قابله را با چشمان بسته نزد مادر جن می‌برند، و بعد از پایان کارش یک مشت پوست پیاز به عنوان دستمزد به او می‌دهند. اگر آن پوست پیازها را زیر فرش بگذارد و از دیدن جن‌ها و ارتباطش با آنها به کسی حرفی نزند هر روز صبح که زیر فرش را نگاه کند یک سکه طلا زییر فرش پیدا می‌کند و اگر به کسی بگوید پوست‌ها همان پوست پیاز باقی می‌مانند.[۱]
ایرانی یا عربی؟

در داستانهای عامیانه فارسی جن‌ها معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی می‌گویند جن به همراه ḡūl از داستانهای سامی منشا می‌گیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق بشر در فرهنگ ایرانیان منشا گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی از انواع داستانها ظاهر شده‌اند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه ایران.[۱]

از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته می‌شود که دو نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار می‌کنند. نفر اول به حمام می رود و می رقصد ، در آن هنگام عروسی جن ها بوده ، پس پاداش می گیرد و جن ها قوزش را بر می‌دارند . نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف می کند و نفر دوم هم به همان مکان میرود و می رقصد، چون مراسم عزای جن ها بوده ، جن ها قوزی بر بالای قوز او ایجاد می‌کنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد می‌شود. در مواردی در قصه‌های عامیانه از جن به عنوان یاری کننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفته‌اند جن از مهارت خود در بافتن فرش استفاده می‌کند. یکی از این جن‌های یاری رساننده سیمرغ در داستانهای عامیانه است(با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)، گفته می‌شود دسته‌ای از جن‌ها است.

داستانهایی واقعی:

ارسالی اعضا

سلام . من محمد هستم ۲۷ ساله از مشهد . من به دنیای اجنه خیلی علاقه دارم . موضوعی که میخوام بگم برمیگرده به ۸ سال پبش که ۱۹ ساله بودم . من در یک ساختمان در حال ساخت ۷ طبقه نگهبان بودم و ۲۴ ساعته اونجا بودم . روزها که ساختمون شلوغ بود و خبر خاصی نبود ولی شبها همیشه اتفاقات عجیبی می افتاد . به عنوان مثال اخر شب از داخل ساختمون صدای وسایل کار میومد که بهم میخورند که اوایل فکر میکردم دزده و سریع با چراغ قوه میرفتم توی ساختمون ولی هرچی میگشتم خبری نبود تا اینکه کم کم فهمیدم کار اجنه هست . اتفاقای دیگه هم میفتاد مثلا یک شیر اب پشت در اطاق نگهبانی من بود شبها خیلی اتفاق میفتاد وقتی تو اطاق بودم صدای شیر اب رو میشنیدم وقتی میرفتم میدیدم بازه و میبستمش ولی وقتی دوباره میرفتم داخل همون اتفاق تکرار میشد . جالب اینجاست که اجنه حتی یکبار اونجا خودشون رو به من نشون ندادن تا اینکه من برای کاری نمیتونستم ۲ روز سرکار باشم و باید یکنفر رو به جای خودم می اوردم. خلاصه یکی از فامیل که تازه از سربازی اومده بود رو اوردم و کار رو بهش سپردم...

ادامه داستان کلیک کنید