سال2028 برعکس مطالبی که در باره شهاب سنگ و.. میگن اصلا این اتفاقات نخواهد افتاد ولی ...
بزودی جنگ بین بدی وخوبی اتفاق میافتد جنگ بین حزب خدا وشیطان خدا
جنگ بین مسلمانان ویهودیان وکفار
جنگ ایران واسرائیل به صورت قاطع والبته با نابودی اسرائیل ودستیابی ایران به سرزمین مقدس
این اتفاق بزودی محقق خواهد شد
اسم کوه ، کوه پردیس واقع در استان بوشهر هست ، یک کوه باستانی در نزدیکی شهر جم هست و گفته میشه که قله ی این کوه نزدیک ترین نقطه ی زمین به خورشید هست....
یکی از اصلی ترین ویژگی های این کوه در ایران خاصیت مغناطیسی بالای اون هست ، به طوری که اگر با ماشین به این منطقه برید و در فاصله ی ۵۰ تا ۱۰۰ متری کوه توقف کنید و ترمز دستی ماشین رو آزاد بذارید ، می بینید که خود ماشین خود به خود به سمت کوه حرکت می کند!
حتی در سر بالایی! نکته ای که باید بدونین اینه که تا حالا این خاصیت باعث به وجود اومدن دردسرهای زیادی شده ، چرا که راننده های زیادی با کوه تصادف کردند....
تنها کوهی که ایدز و سرطان رو درمان میکنه....
فامیلیشان تحریریان بود اما بعدا به رفوگران تغییر دادند؛ اصالتا اهل اصفهان ولی ساکن تهران بودند. شغل پدرش فروش لوازم التحریر در بازار بود.
او فرزند چهارم خانواده تحریریان و نورچشمی پدر بود. همین که دبستان را تمام کرد به حجره پدرش رفت و مشغول کار شد؛ شبها درس میخواند و روزها کار میکرد.
عاشق مکالمه به زبان انگلیسی بود و پشتکار زیادی در آن داشت؛ کلاس زبان میرفت و واقعا در زبان انگلیسی پیشرفت کرده بود. از سربازی که آمد، ازدواج کرد و باز به حجره پدرش برگشت.
اولین درخشش و کولاک او زمانی بود که یک محموله مداد از ژاپن به ایران رسید. همسرش ایدههای مختلفی برای فروش بهتر میداد، برای مدادها منگولههای رنگی میساخت که با همین کار سودشان چند برابر شد و پس از آن علیاکبر به فکر تجارت افتاد. خانوادهای مذهبی و قانع به حقشان بودند، برای همین پدرش محافظهکار بود و بلندپروازی علی اکبر را که میدید، میگفت: «آخر تو کار دست من میدهی!» اما علیاکبر گوشش بدهکار این حرفها نبود.
او کارخانه «علیاکبر رفوگران و برادران» را تاسیس و عکس برگردان و برچسب آیههای قرآن را چاپ کردند. برچسب دعاهای «وَإِن یَکَادُ» و طرح «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا» وَ«هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» در ایران غوغا کرد. از ماشین عروس تا ویترین مغازهها، جایی نبود که این برچسبها نباشد. علیاکبر سرمایهای دستوپا کرد و به فکر تولید قلم خودنویس افتاد ولی هرچه تلاش کرد، موفق نشد.
در یک روز تابستانی، آقایی به نام بهنام، به مغازهشان آمد و لای کاغذی که در دست داشت، سه عدد قلم بود. علی اکبر شروع به نوشتن با قلم کرد و دید چه چیز خوبی است! پدرش آمد و علیاکبر گفت: «آقا بهنام این قلم ها را آورده» پدر نگاهی به قلم کرد، شروع به نوشتن کرد و پرسید، «علیاکبر اینها چطوری جوهر میخورند؟» علیاکبر گفت: «اینها جوهر نمیخورند، خودکار هستند!» کلمه «خودکار» را برای اولین بار به کار برد و درست همین جا بود که خودکار نام گرفت. یک روز نماینده همان شرکت خودکار فرانسوی به نام آقای لوک به ایران آمده بود و در بازار با علیاکبر میگشتند تا بازار را نشانش بدهد. آقای لوک به علیاکبر گفت: «اگر نماینده این خودکار بودید، چقدر میفروختید؟» علیاکبر گفت: «سالی ۲ میلیون خودکار!» این عدد ۴ برابر میزان فروش لوازم التحریر در مغازه آنها بود. فردای آن روز تلگرافی از فرانسه رسید و او نماینده فروش خودکار بیک شد. علیاکبر قول فروش ۲ میلیون خودکار را داده بود؛ ولی ۵ میلیون خودکار فروخت!
مدتی بعد فکری به ذهن علیاکبر رسید و به پدرش گفت: «بیا خودمان کارخانه خودکار بیک را راه بیندازیم!» پدرش گفت: «باز به کلهات زده یک کار دیگر کنی؟» او جواب داد: «ما اگر تولید کنیم، هم به مملکت خودمان خدمت میکنیم و هم عدهای شاغل میشوند و نان میخورند.» بلاخره با همین حرفها پدرش را راضی کرد. حالا راضی کردن آقای بیک دردسر بود؛ آقای بیک گفت: «بهشرطی اجازه میدهم که بتوانی خودکاری مثل این خودکار را تولید کنی» و یک نمونه خودکار به علیاکبر داد. رفوگران خودکار را تولید و به فرانسه فرستاد!
خودکار آنقدر خوب بود که از فرانسه تلگراف رسید که علیاکبر سریعا به پاریس برود. مدیر بیک به او گفت: «من به تو اجازه ساخت میدهم، فقط یک شرط دارد، به من بگو با چه موادی این خودکار را تولید کردهای؟» با کمک پدرش یک قطعه زمین ۱۱ هزار متری در تهران نو خریدند و کارخانهای بنا کردند و ماشینآلات را از فرانسه به تهران آوردند. تعداد پرسنل در آغاز کار ۹۶ نفر بود، اما به تدریج کارمندان بیشتری استخدام شدند. آنها این گونه شروع به تولید خودکار بیک در ایران کردند و موفق شدند سالیانه دویست میلیون عدد خودکار بفروشند که نتیجهای فوقالعاده بود.
مداد سوسماری هم در آن زمان رو به ورشکستگی بود؛ کارخانه زیان ده مداد سوسماری را خریدند و در فروش مداد سوسماری هم رکورد زدند. در سال ۱۳۷۵ عطر بیک (عطر جوانی) را به خط تولیدشان اضافه کردند و باز هم رکورد زدند.
زن و دختر رئیس بانک برای قتل او آدمکش اجیر کردند/ متهم: دختر مقتول گفت از ارث پدرم 2میلیارد تومان به شما می دهیم؛اگر هم لو رفتید درخواست قصاص نمی کنیم
ایران نوشت:
13شهریور امسال، زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت برادرم رئیس یکی از بانکهای دولتی است و صبح امروز از محل کارش با من تماس گرفتند و اعلام کردند او به بانک نرفته است. هر چه با تلفن همراهش تماس میگیرم پاسخ نمیدهد.
مأموران وارد خانه رئیس بانک شده و با جسد خونین او روی تخت مواجه شدند. مرد میانسال با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
متهم:
همسر اول مقتول برایمان خودروی اینترنتی گرفت و به همراه ایرج راهی محل شدیم.
دختر مقتول به بهانه آشتی کردن با پدرش وارد خانه شده و در را برایمان باز کرد.
دختر مقتول گفته بود حتی اگر دستگیر شدید نگران نباشید ما بهعنوان اولیایدم رضایت میدهیم و دیه هم نمیخواهیم. قرار بر این شد که از روی ارثیهای که به دختر مقتول میرسید دستمزدمان پرداخت شود.
این مانیتور یکی از دوستان، شاغل در اپلیکیشن بله هستش
سطح دسترسی یه کارمند عادی به محتوای چت کاربران واقعا ترسناکه
بله بهصورت رسمی تایید کرد که تصویر منتشرشده در توییتر، مربوط به سیستم مانیتورینگ این پیامرسان است.
دستور سازمان فناوری اطلاعات به پیام رسان بله درخصوص انتشار یک تصویر:
توضیحات خود را هرچه سریعتر ارائه کنید ..
سازمان فناوری اطلاعات ایران صبح امروز طی جلسهای که با مدیران ارشد پیامرسان بله برگزار شد ازایشان خواست توضیحات خود را در خصوص تصویر منتشر شده در فضای مجازی که گفته میشود از رایانه یکی کارکنان پیامرسان بله منتشر شده است ضمن بررسی دقیق، فوراً به این سازمان ارائه دهد./ باشگاه خبرنگاران
دست خط زیبا ترین جهان دختر پسر ایرانی نپال عکس آموزش فیلم واقعی دستنوشته های زیبا جدید جالب واقعلی بهترین معروفترین خارجی نبال دختر نپالی
بهترین ها معروفترین دست خط بشر
دست خط یک دختر مدرسه ای اهل نپال به عنوان زیباترین دست خط جهان شناخته شد!
عضویت در کانال تلگرامی رحم اجاره ای : @egareh97
حتی فکر کردن به همچین چیزی مورو به تن آدم سیخ میکنه.
اولین مرکز رحم مصنوعی جهان، EctoLife، با ظرفیت تولد ۳۰ هزار نوزاد در سال. راهکاری نوین برای آوردن زندگی به جهان!
..........................................................................
... عضویت در کانال تلگرامی رحم اجاره ای : @egareh97
1. از سیر فرار میکنه
2. داخل آیینه نامرئی میشه
3. طلا رو به خودش جذب میکنه
4. ساعت مچی عقربه دارو از کار میندازه
5. گوشی ســاده بدون دوربین، کلا آنتن میپره
بجز چرخ خیاطی، توی یخچال و تلویزیون و وسایل برقیه بالای ۵۰ ۶۰ سال پیشم موجوده
اگه چرخ خیاطی دارین که میخواین با قیمت میلیاردی بفروشین اینجا را کلیک کنید
عکس واقعی از تست جیوه قرمز
حتما باید داخل آیینه نامرئی بشه درغیر اینصورت بدرد نمیخوره
90% جیوه دارن ( سینگر روسی همین شکلی )
اگه چرخ خیاطی دارین که میخواین با قیمت میلیاردی بفروشین اینجا را کلیک کنید
مهمترین اخبار روز ایران کلیک کنید |
دلیل وجود جیوه در چرخ خیاطی
جیوه قرمز یک ماده افسانه ای است که ظاهرا دارای قدرت مخرب گسترده ای است. جیوه قرمز گاهی اوقات به متون کیمیاگری گذشته ارجاع داده می شود
وب سایت جهان شیمی فیزیک قصد دارد در این مقاله و مقالات مشابه دیگر به سوالات متداول شما در زمینه های زیر جواب دهد:
جیوه آزمایشگاهی آلمانی و اوکراینی اثرات و تاثیر جیوه بر بدن اثر جیوه بر طلا و مس و آلومینیم واکنش جیوه با مس و طلا و آلومینیم افزایش چگالی جیوه قیمت جیوه در جهان و ایران آمپول جیوه کپسول جیوه تشخیص جیوه قرمز خرید و فروش جیوه اکسید جیوه جیوه نقره ای جیوه معدنی جیوه سبز ساخت جیوه جیوه لانه خفاش جیوه سرخ جیوه در جدول مندلیف معدن جیوه جیوه شاقول مشتری جیوه قرمز
و …
در واقع هیچ مدرک معتبری در رابطه با وجود این ماده ارائه نشده است اما نظریه هایی وجود دارد که در آن از تولید این ماده به عنوان یک داستان ترسناک در جنگ سرد و یا بعد از آن صحبت می کنند.
با اینکه در حال حاضر هیچ نشانه ای از وجود این ماده وجود ندارد اما این ماده می تواند یکی از ترکیبات جیوه ( اکسید جیوه ) باشد. به عنوان مثال آلفا مرکوری یدید (α-HgI2) فرمی از جیوه قرمز است که بسیار سمی است اما منفجر شونده نیست.
شنگرف یا سینابر (Ci ab e) با فرمول شیمیایی HgS نیز نوعی جیوه قرمز طبیعی است که اگرچه سمی است ولی هیچ خاصیت انفجاری شناخته شده ای ندارد. فولیمنات جیوه (Hg(CNO)2) یک ماده قرمز انفجاری حساس به شوک است که در برخی از انواع کارتریج های مهمات مورد استفاده قرار می گیرد . ترکیبات انفجاری دیگری از جیوه به رنگ قرمز نیز وجود دارد که هیچ یک از آنها به عنوان جیوه قرمز شناخته نمی شوند.
جیوه به دلیل رسانایی گرمایی پایینی که نسبت به سایر فلزات دارد در بسیاری از وسایل الکترونیکی خصوصا در گذشته مورد استفاده قرار می گرفته است. مثلا در ساخت تلویزیون ها و تلفن های قدیمی فلز جیوه بکار رفته است. البته پس از پی بردن به سمیت این فلز میزان استفاده از آن به شدت کاهش یافته است و فلزات دیگر به عنوان جایگزین به کار می روند.
جیوه قرمز یکی ترکیبات فلز جیوه است که خواص عجیب و غریبی به آن نسبت داده می شود. به همین دلیل بازار خرید و فروش داغی دارد و بسیاری از افراد به دنبال خرید آن با قیمت های بسیار بالا هستند. قیمت هر گرم جیوه مانند هر فلز دیگری به فاکتورهای مختلفی همچون خلوص و نوع بسته بندی آن بستگی دارد که البته در این مورد خاص هیچیک از این فاکتورها مورد نظر نیستند و به دلیل خواص اسرار آمیزی که به آن نسبت داده می شود قیمت هر گرم جیوه قرمز بسیار بالاتر از فلز جیوه است.
دوستان اون چرخ هایی که مارکشون SINGL AIR ندارن ژاپونیها درصدش خیلی پاینه بیشتر انگلیسی و روسی زیاده
اگه چرخ خیاطی دارین که میخواین با قیمت میلیاردی بفروشین اینجا را کلیک کنید
عکس های خفن از❤️ جن اجنه در ایران ترسناک واقعی جن داستان های ترسناک از جن فیلم واقعی درباره جن دانلود فیلم ترسناک در باره جن پیج اینستاگرام جن صدای جن شومان جن جن شناسی جن درقرآن جن ها از چه میترسند نی نی سایت عکس جن نی نی سایت از چی میترسه اسامی پاکسازی خانه از جن علائم وجود جن در خانه سحر وجن زدگی جن ها از آینده خبر دارند.
--------------
جن موجودی در اساطیر اسلامی و باورهای عامیانه است که به باور باورمندان جسمی از آتش یا بخار است که عقل و هوش دارد، توسط انسان دیده نمیشود، میتواند در اشکال مختلف ظاهر شود، کارهای سنگین انجام دهد و از آتش بدون دود خلق شدهاست. به گفته قرآن، محمد به عنوان پیامبر نزد جن و انس فرستاده شد و همچنین اجنه در کنار انسانها و فرشتگان سه گروه مخلوقات هوشمند هستند. رابطه جنها با ابلیس روشن نیست؛ قرآن یک مرتبه ابلیس را یک جن و در جای دیگر یک فرشته نامیدهاست و همین سبب سردرگمیهای بسیار شدهاست. اعتقاد به جن نزد اعراب پیش از اسلام نیز وجود داشتهاست.
برخی از مردم بر این باورند که اغلب آسیبهای وارده از طرف جن به انسان، اختلالات عصبی، مخصوصاً صرع است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. آنان معتقدند زمانی که جن در بدن فردی وارد میشود شخص حالت جسمی خاصی را در بدن خود تجربه میکند. بهزعم آنها، درمان کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکانپذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را میبندند و وحشیانه وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.
گاهی اوقات پیش میآید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.
عدهای بر این باورند که آسیب پذیرترین قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن بهطور قابل توجهی کاهش مییابد. این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! بسیاری از باورها در اینباره با خرافهها و تصورهای عامیانه و محلی در همآمیختهاست و این باعث شدهاست که تصویر مرسوم از این موجود بیشتر براساس وهم و خرافه باشد و نه مبتنی بر روایات معتبر دینی یا تجربههای مستند. برخی عقیده دارند که جنها از آهن میترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل آنها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود درآورند.
داستانهایی واقعی:
ارسالی اعضا
سلام . من محمد هستم ۲۷ ساله از مشهد . من به دنیای اجنه خیلی علاقه دارم . موضوعی که میخوام بگم برمیگرده به ۸ سال پبش که ۱۹ ساله بودم . من در یک ساختمان در حال ساخت ۷ طبقه نگهبان بودم و ۲۴ ساعته اونجا بودم . روزها که ساختمون شلوغ بود و خبر خاصی نبود ولی شبها همیشه اتفاقات عجیبی می افتاد . به عنوان مثال اخر شب از داخل ساختمون صدای وسایل کار میومد که بهم میخورند که اوایل فکر میکردم دزده و سریع با چراغ قوه میرفتم توی ساختمون ولی هرچی میگشتم خبری نبود تا اینکه کم کم فهمیدم کار اجنه هست . اتفاقای دیگه هم میفتاد مثلا یک شیر اب پشت در اطاق نگهبانی من بود شبها خیلی اتفاق میفتاد وقتی تو اطاق بودم صدای شیر اب رو میشنیدم وقتی میرفتم میدیدم بازه و میبستمش ولی وقتی دوباره میرفتم داخل همون اتفاق تکرار میشد . جالب اینجاست که اجنه حتی یکبار اونجا خودشون رو به من نشون ندادن تا اینکه من برای کاری نمیتونستم ۲ روز سرکار باشم و باید یکنفر رو به جای خودم می اوردم. خلاصه یکی از فامیل که تازه از سربازی اومده بود رو اوردم و کار رو بهش سپردم . میدونستم ادم ترسویی نیست و خیالم راحت بود . خلاصه بعد ظهر رفتم و شب خونه نامزدم بودم که صبح ساعت ۶ تلفنم زنگ خورد جواب دادم که یکی از نگهبانای اطراف بودکه گفت بیا چون فامیلتون ساعتای ۴ صبح در حالی که زبونش بند اومده بود خودش رو رسونده بود پیش نگهبانی من و هرچی ازش میپرسم چی شده چیزی نمیگه . خلاصه سریع خودمو رسوندم و هرچی ازش پرسیدم چی شده چیزی نگفت فقط گفت میخوام برم خونمون و هیچی نگفت تا چند ماه بعدش که دیدمش و قسمش دادم که بگه و گفت که اون شب ساعتای ۴ صبح بوده که یک نفر اومده پشت در نگهبانی و در زده میگه وقتی رفتم در رو باز کردم دیدم یک زن قد بلند با موهای قرمز و چهره ی خیلی ترسناک پشت دره و با یک صدای ترسناک بهم گفته : تو اینجا چکار میکنی .فامیلمون بهم گفت وقتی این صحنه رو دیدم و صدای ترسناکش رو شنیدم فقط تونستم خودمو برسونم به نگهبان ساختمون همسایه و وقتی نگهبان همسایه اومد افتادم . ببخشید که طولانی شد . من هم بعد چند ماه از اون ساختمون رفتم . داستانهای دیگم رو بعدا میفرستم . این داستان کاملا واقعی بود
------
سلام من فائزه 21 سالمه.میخوام داستان خودمو بزارم.
اولین باری که این اتفاقات برام افتاد یادمه.
ماه رمضون بود نزدیک اذان صبح رفتم تو بالکن خونه و به ساختمان و پارک رو به رو خونمون نگاه کردم.
بعد اومدم نمازمو خوندم.بین خواب و بیداری بودم که احساس کردم یهو سنگین شدم اصلا نمیتونستم تکون بخورم بعد صدای سگ شنیدم خیلی ترسیدم حمد خوندم دیگه رفت.
ولی از اون روز شروع شد.هر روز بختک میوفتاد روم فرقی نمیکرد.
گهگاهی هم باهام حرف میزد...خیلی کم خودشو نشون میداد...ولی یه شب در حین اینکه نمیتونستم تکون بخورم یه چهره وحشتناکی رو دیدم که داره بهم میخنده.از اون اتفاق به بعد هر موقع بختک میوفتاد روم چشمامو میبستم و ایت الکرسی میخوندم و اون میرفت...احساس میکردم پشیمون شده هر کاری میکرد نگاهش کنم دیگه نگاه نمیکردم من کلا ادم ترسویی ام تو این مسائل.
از وقتی ازدواج کردم دیگه بدتر شد.
مثلا تو اتاق خوابم صبح پامیشم میرم اشپزخونه اب میخورم به اتاق که نگاه میکنم میبینم خودم خوابم میفهمم که اومده سریع چشمامو میبندم.
با صدای مامانم صدام میکنه چشمامو باز نمیکنم.
بعضی وقتا گول میخورم چشمامو باز میکنم ولی به محض دیدن اطراف و سریع چشمامو میبندم چون وقتایی که اون هست همه چی انگار حاله ماننده.
ایت الکرسی میخونم میره.
کلی اتفاقای دیگه هم هست...
دیگه داشتم دیوونه میشدم که مامان پیش یه دعوا نویس برد منو والان خیلی کم پیش میاد بیادش یا حس میکنم بعضی وقتا دم در اتاقه و نمیتونه بیاد داخل...
دعا نویس میگفت رو زغال اب ریختی و بسم الله نگفتی ولی همچین چیزی امکان نداره من چای میخوام بریزم بسم الله میگم.
خواستم بپرسم کسی میتونه بگه چرا این اتفاقا واسم میوفتاده.البته الان خداروشکر بهترم...
-----
یکی از عجیب ترین داستانهایی که من با ان سروکار داشتم ام اتفاقا از همه مستند تر و مد لل تر است داستان مرگ وزندگی چارلز گوگلان می باشد که در جزیره پرنس ادوارد واقع در ساحل شرقی کانادا به سال 1841 زاده شد او از یک خانواده فقیر ایرلندی بود و وقتی به سن مدرسه رسید همسایگانش برای فرستادن چارلز به انگلیس به جمع اوری اعانه در بین خودشان مشغول شدند او بالاخره با رتبه بالا موفق به فارغ التحصیل شدن گشت ولی در مقابل تعجب همگان اعلام کرد که میخواهد هنر پیشه تاتر شود خانواده کوگلان به پایمردی در تصمیماتشان معروف بودند و چارلز نیز از این قاعده مستثنی نبود وقتی والدینش به او گوشزد کردند که در صورت رها نکردن ارزوی هنر پیشگی اش از ورود به خانه پدری محروم خواهد شد چارلز که خود نیز یک کوگلان واقعی بود دوباره تصریح کرد که خللی در تصمیمش برای هنر پیشگی تئاتر وارد نشده است او در این حرفه که معمولا یکنفره و به عنوان فردی سریع النتقال و با هوش که دارای زبانی نیشدار در قالب طنز بود خوش درخشید کوگلان یک بار به ملاقات یک فال بین کولی رفت و از او شنید که در اوج شهرتش در یک شهر جنوبی امریکا بدرود حیات خواهد گفت ولی خاطر نشان کرد که وی تا به زادگاهش در جزیره پرنس ادوارد مراجعت نکند ارامشی نخواهد داشت . کوگلان غالبا این پیش بینی عجیب را برای دوستانش بازگو می کرد و ظاهرا بدین خاطر بود که تاثیر عمیقی رویش نهاده بود . در سال 1898 وقتی که نقش هملت را در شهر گالستون در ایالت تگزاس که یک ایالت جنوبی امریکاست بازی می کرد بطور غیر مترقبه ای در گذشت و در گورستان همان شهر نبز دفن شد دوروز بعد گردباد مهیبی که تمامی ان شهر بی پناه را زیر ورو کرده بود گورستان ماسه ای که او در ان به خاک سپرده شده بود را هم ویران کرد در این ماجرا تابوت محتوی جسد وی نیز ناپدید شد و اگر چه خانواده اش جایزه هنگفتی را برای یافتن ان پیشنهاد کردند ولی این تابوت پیدا نشد . در ماه اکتبر سال 1908 هشت سال و یک ماه پس از تند باد گالستون یک ماهیگیر ناشناس در جزیره پرس ادوارد صندوق بزرگی پوشیده از خزه و صدف را یافت که در نواحی کم عمق اب غوطه ور بود این صندوق محتوی تابوت و جنازه چارلز کوگلان بود که شامل پلاک نقره ایی که او با ان شناخته می شد هم بود او بالاخره به جزیره کوچک زادگاهش که سه هزار مایل از شهر محل دفنش فاصله داشت بازگشته بود درست همانطوری که ان فالگیر کولی چندین سال پیش از ان پیش بینی کرده بود ! چارلز کوگلان که توسط دریا به موطنش اورده شده بود سرانجام در گورستان جزیره در مجاورت کلیسایی که وی شصت و هفت سال پیش در ان غسل تمعید داده شده بود به خاک سپرده شد.
------
در دهه ۱۹۷۰، یک خانه معمولی در بازار-شهر پانتیفرکت واقع در انگلستان به ادعای برخی میزبان »خبیث ترین روح تاریخ اروپا« شده بود. این روح که به روح خبیث پانتیفرکت معروف بود، راهب سیاه پوش پانتریفکت نیز نامیده می شد چرا که مردم معتقد بودند او روح راهبی است که در قرن ۱۶ میلادی به قتل رسیده است.کوی شرقی پلاک ۳۰ منزل خانواده پریچارد بود، جایی که جو و جین به همراه پسرشان فیلیپ و دخترشان دایان زندگی می کردند. این خانواده ادعا می کردند یک روح که خودشان ناماو را »فرِد« گذاشته بودند به شکل های مختلف آن ها را اذیت می کند. »فرد« وسایل خانه آن ها را به این طرف و آن طرف پرتاب میکرد، اتاق ها را سرد می کرد، و در کف خانه گودال ایجاد می کرد. علاوه بر همه این ها به ساندویچ مربای خانواده هم ناخنک می زد و روی دستگیره در از خود لکه هایی بر جا می گذاشت. این روح بی قرار تخم مرغ ها را هم اتاق به اتاق جا به جا می کرد و بعد هم آن ها را می شکست.البته خرابکاری های فرد به همین چیزها ختم نشد. یکی از وحشتناک ترین اتفاقاتی که برای این خانواده افتاد وقتی بود که روح خبیث دختر خانواده یعنی دایان را از گردنش گرفت و کشان کشان از پله ها به طبقه بالا برد. ظاهراً جای دست های روح روی گردن دایان باقی مانده بود. یک بار دیگر هم روح سعی کرده بود دایان را با سیم برق خفه کند. شهردار منطقه،پلیس، و چندین جن گیر و پژوهشگر ارواح از این خانه بازدید کرده اند.یکی از افرادی که به دست بودن ماجرای روح پانتیفرکت اعتقاد داشت کارول فیلدهاوس، همسایه دیوار به دیوار خانواده پریچارد بود. کارول ادعا داشت که روح گاهی از دیوار رد شده به خانه اش سرک می کشد. وی حتی مدعی شد که فرِد را دیده و با او حرف زده است، هرچند که خود روح بیشتر اوقات همان جا می ایستاده و نگاههای تهدیدآمیز به او می کرده است. او می گوید قد این روح تقریباً ۱ مترو ۶۵ سانتی متر بوده است.خانه پلاک ۳۰ هم اکنون خالی است و راهب سیاهپوش از این موضوع راضی است. کارول می گوید: »او همیشه به ما می گفت هر کسی که به این خانه اسباب کشی کند به ۱۲ ماه نرسیدهفرار خواهد کرد«.
------
سلام من محمد رضا هستم 22ساله از شیراز
این بار داستان خودمه
حدود 5یا 6سال پیش میانرود سکونت داشتیم یه خونه تو میانرود دیدم( اون زمان اجاره نشین بودیم )و میخواستیم یه خونه بخریم رفتیم این خونه را دیدیم رهن کردیم که ماه بعد اونو بخریم.
اوایل خوب بود( بعد چند هفته )...حدود یک هفته هر شب رو پشت بام صدا راه رفتن و دویدن میومد بعد منم غد بودم (بلاخره بچه شیرازو غد بازیاش) چوب ور میداشتم میرفتم رو پشت بام میگشتم هیچ کس نبود فقط یه خونه پشت بامش به ما راه داشت اونجا هم هیچ کس رو نمیدیدم بعد بعضی شبا ساعت 2یا3 صدای میومد از دیوار انگار که همسایه بغل دستی که پشت بامش به ما راه داره میخ میکوبه تو دیوار یه شب مادرم عصبی شد فرداش رفت کلی به همسایه حرف زد گفت کارتون زشته چرا میرین رو پشت بوم یا میخ میزنین تو دیوار اونا هم گفتن به خدا ما نیستیم صدا تو خونه ما هم میاد فکر میکردیم شما هستین همسایمون گفت یه پیرزن اینجا زندگی میکرد اون میگفت اینجا قبلا قبرستون بوده. بعد یه شب باز صدای پا از پشت بوم اومد رفتم پشت بوم با چوب کسی نبود بعد اومدم پایین داشتم با مامانم تلوزیون میدیدم مادرم وسط سالن من گوشه نزدیک به تلوزیون یه دفعه صدایی از تو راه پله اومد برگشتم پشت سرم به مادرم نگاه کنم همین که نگاش کردم یه لحظه یه آدم سفیدی(مات و تار به نظر میومد) اومد از در ورودی سالن رد شد رفت تو آشپزخانه غیب شد. سریع خودمو رسوندم به مادرم گفتم تو دیدی ? گفت نه من حواسم نبود چی رو میگی . من براش گفتم چی شد گفت به نظرت اومده نیست یه همچین چیزی .منم دراز کشیدم سرمو گذاشتم روی پای مادرم و چشمامو بستم
مادرم میدونست ولی هیچی نمیگفت
یه هفته بعد از اون خونه برای همیشه رفتیم بعدا مادرم گفت منم دیده بودم ولی هیچی نمیگبتم تا تو نترسی
خدارو شکر بعد از اون دیگه ندیدم
......پایان......
ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.ببخشید طولانی شد
----------
این داستانی ک میخوام واسه تعریف کنم واسه چندسال پیشه کاملا واقعیه
من ب جن هیچ اعتقادی نداشتم تااینک باخانواده رفتیم روستا خونه عمه ام.
یه چیزایی درمورد اینک خونه اشون جن داره شنیده بودم ولی هیچوقت جدی نگرفتم ماچندروزی اونجا موندیم یه روز من میخواستم برم حموم
حمومشون طوریه ک ازیه راهروی دراز باید ردشی تا تهش برسی ب حموم یکم ترسناکه.
وقتی حموم بودم احساس کردم یکی کنارگوشم نفس میکشه چشاموبازکردم ولی کسی نبود چنددقه بعدیکی انگاردستشو زد ب دستم بازم توجه نکردم فکرد اب ریخته رو دستم.
ازحموم ک اومدم بیرون دیدم عمه ام نشسته تو اشپزخونه داره یخچالو تمیزمیکنه دستش انقدتندتندتکون میخوردک من یه لحظه باخودم گفتم این چشه انقدتندتندتمیزمیکنه.هیشکی دیگه توخونه نبودپرسیدم مامانم اینا کجان گفت نمیدونم.حتی سرشم بلندنکردبهم نگاه کنه.
منم رفتم نشستم تواتاق موهامو خشک کردم شونه کردم کارم ک تموم شد اومدم برم پیش عمه ام دیدم نیست امکان نداشت بدون اینک من ببینمش ازاشپزخونه بره بیرون.
دونه دونه همه اتاقارو گشتم هیچکس نبودمن تنهابودم.یهویادحرفای عمه ام افتادم ک گفت خونه اشون جن داره
تایادجن افتادم انگاریه عالمه ادم دورم دارن پچ پج میکنن پیچیدتوسرم.دستوپام شل شد
نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم درحیاط اومدم بیرون همون دم درمنتظربودم.
بعدیه ساعت دیدم همگی دارن گفتم شما کی رفتین عمه ام گفت وقتی حموم بودی.فهمیدم اونی ک من دیدم جن بوده.عمه ام گفت ایناجنای خوبن کاری ب کار ادم ندارن.
اینم ازداستان من شرمنده یکم طولانی شد
--------
نشانه های وجود جن در اطراف و محل زندگی شخص
/- خواب های وحشتناک وتکرار خواب ها و دیدن روح و اجنه و در خواب یا تکان نخوردن دست و پا و بدن بعد بیداری در نیمه های شب
/- نگاه کردن و خیره شدن ناخوداگاه در زمان طولانی به جایی از اطاق از طرف خودتان یا اطرافیانتان بدون اینکه پلک بزنند یا به چیزی فکر کنید
/- جا به جایی یا گم شدن اشیا و کم شدن نمک یا غذا در جای خود
/- شنیدن صدای پا از سقف یا باز شدن ناگهانی در یا پنجره
/- دیدن گربه سیاه که رنگ خالص سیاه دارند در اطراف و خیره شدنش به محل خاص
/- سر و صدای حیواناتی مثل سگ خانگی به سمت دیوار یا در خانه بدون اینکه چیزی را ببینند یا صدایی شنیده باشند
/- دعواهایی بین خانواده در حد جنون و درگیری شدید بدون هیچ مقدمه
/- گریه های شدید و ترس شدید ناگهانی نوزاد یا کودک در موقع خواب یا شب
/- ضربه زدن صدای در زدن یا به پنجره کوبیدن بدون اینکه شخصی در پشت آن باشد
/- دیدن انسان هایی با پاهایی برعکس یا شبیه سم یا چیزی شبیه چادر سفید یا بوی بسیار بد در اطراف در هنگام ورود بعضی از اجنه در اطراف
/- نشانه سرد شدن ناگهانی و کاملا محسوس هوای اطراف انسان است . جن ها همیشه انرژی اطراف خود را جذب میکنند و این باعث از دست رفتن دمای اطرافشان میشود . اگر ناگهان و به طور غیر منتظره در هوای گرم یا نسبتأ گرم احساس سرما کردید بدانید که میتواند نشانه ای از حضور موجودات غیر ارگانیک باشد ، البته یک نشانه به تنهایی کافی نیست
/- گم شدن پی در پی وسائل خانه و پیدا شدن در جایی که انتظارش را ندارید . اگر وسایل منزل و یا محل کار به خصوص وسایل آشپزخانه به دفعات گم شود و در جایی که انتظارش را ندارید به طور ناگهانی پیدا شود میتواند یکی دیگر از نشانه های حضور این موجودات باشد .
/- صدای همهمه ، شادی و یا عزا . شنیدن صداهای دسته جمعی ، شیون و زاری و یا صدای خوشحالی و کل کشیدن خانمها در بیداری یکی دیگر از نشانه میباشد .
/- قلقلک دادن کف پا هنگام دراز کشیدن . بیشتر جن ها به قلقلک دادن کف پای انسان علاقه دارند .
/- صدا زدن اسم شخص هنگامی که در خانه کاملا تنهاست ، این نشانه باید در بیداری کامل باشد و در هنگام خواب ، مستی و هنگامی که انسان تحت تاثیر مواد مخدر باشد به هیچ عنوان نشانه محسوب نمیشود .
/- قرمز شدن چشم و تغییر حالت صورت به طوری که نگاه انسان در آن حالت در دیگران ایجاد ترس کند ( البته این علامت فقط در بعضی افراد مشاهده میشود )
/- دیدن چهره ی یکی از اعضای خانواده در یک لحظه هنگامی که آن شخص در خانه نیست . به طور مثال زنی در خانه تنهاست و شوهرش در شهر دیگری در ماموریت به سر میبرد و یک لحظه شوهرش را می بیند که از اتاقی به اتاق دیگر می رود و پس از آن تازه بخاطر می آورد که اصلا شوهرش در جای دیگری است .
/- ظاهر شدن کبودیهای شدید یا چنگ گرفتگی روی بدن بدون هیچ دلیلی . این علامت در صورتی یک نشانه از حضور موجودات غیر ارگانیک محسوب می شود که شخص کاملا سالم بوده و دچار هیچ بیماری نباشد
علایم فلج خواب:
1- ناتوانی در حرکت دادن تنه، دستها و پاها و صحبت کردن (فرد از فرط ترس میخواهد فریاد بکشد و برای بیدار شدن تقلا میکند، اما گویی تلاش وی بی نتیجه است).
2- فلج تمام و یا بخشی از عضلات اسکلتی ی بدن.
3- احساس خفگی و نزدیک بودن زمان مرگ (گویی موجودی روی قفسه سینه ی شما قرار گرفته است).
4- وحشتزدگی و اضطراب.
5- توهمات خواب: به توهمات شنیداری، دیداری و لمسی رویا مانند اطلاق می شود. احساس حضور یک انسان دیگر در اتاق، احساس فشردگی در قفسه سینه، دیدن سایه افراد، دیدن منبع نورانی، شنیدن صدای افراد، شنیدن صدای قدمهایی که نزدیک میشوند، دیدن شبح، تجربه خروج از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنیدن صدای بازو بسته
دیگر در مالملا کاری نیست که انجام دهند. دامها فروخته شد و ماشینهای کشاورزی تبدیل به ریال شد و به بورس رفت، اما زیان بزرگی برای اهالی روستا به ارمغان آورد.
به نقل از هم میهن، دو سال بعد از سقوط بورس سبد سهام مردم مالملا، معروف به «مالاستریت» هنوز در ضرر است. مردان مالباخته به شهرهای دیگر رفتند تا کارگری کنند. دیگر در مالملا کاری نیست که انجام دهند. دامها فروخته شد و ماشینهای کشاورزی تبدیل به ریال شد و به بورس رفت، اما زیان بزرگی برای اهالی روستا به ارمغان آورد. ارزش سهام مردم مالملا هیچگاه بازنگشت و انگار آنها هنوز دارند خونبهای سرمایهگذاری در بورس را میپردازند. تیرماه سال 99 حدودا 20روز قبل از سقوط تاریخی بورس، خبرنگار صداوسیما به مالملا، روستایی در 4 کیلومتری شهرستان لنده رفت. همان روزها که بورس گل کاشته بود و همه تحلیلگر بودند.
صداوسیما در گزارش خود از سود سرمایهگذاری اهالی روستا میگفت و مردم را به این سرمایهگذاری تشویق میکرد. مالملا همان روستایی است که مردم درخت کنار پیری را «تالار بورس» خود معرفی میکردند. «تنها روستای بورسی ایران» همان «مالاستریت».
پیر و جوان نداشت، هرکسی در این خاک زندگی میکرد، سهام بورس خریده بود. حتی پیرمردهای روستا سرمایه خود را دست جوانان سپرده بودند. به قول خودشان دقیقا همان زمان که بالا و پایین تمام زندگی برایشان بالا و پایین شاخص کل شد. دقیقا همان زمان که دامدارها آنقدر گوسفند و گاو فروخته بودند که چوپان روستا بیکار شد. به فاصله کمتر از یک ماه از پخش گزارش صداوسیما، سقوط بورس آغاز شد و زیان پشت زیان به سراغ اهالی مالملا آمد.
از 19 مرداد سال 99 بورس دیگر روی خوش ندید. مردم روستا از ریزش بورس ضربه سنگینی خوردند و حالا بعد از گذشت دو سال و 4ماه از سقوط بورس، پرتفوی مالاستریتیها هنوز در ضرر است.
مالملا اینترنت نداشت. مردم هر روز صبح به لنده میرفتند. بعضی در خانه اقوام و بعضی جلوی مغازه همولایتیهای خود مینشستند و کارهای اینترنتی خود را انجام میدادند. خبرنگار برای تکمیل گزارش خود سراغ بالاترین مقام مخابرات استان رفت و او قول داد تا 15مرداد اینترنت پرسرعت در مالملا راهاندازی شود، اما مالملا هنوز اینترنت ندارد.
مردم مالاستریت زمانی بدون دغدغه مالی با کشاورزی و دامپروری زندگی میکردند اما بورس آتش به خرمن آنها زد. با گذشت بیش از دو سال از سقوط بورس مردم مالاستریت هنوز قرضهای خود را صاف نکردهاند. مالاستریت نمونه کوچکی از فاجعه سقوط بورس در سال 99 است.
یوسف غلامیپور، 43ساله، کاسب بود و سه دهانه مغازه در روستا داشت. یک میلیارد تومان پول وارد بورس کرد و بعد از سقوط بورس حالا همه چیز را از دست داده و در بوشهر کارگری میکند. تلفن را که برداشت بعد از سلام و احوالپرسی، پرسیدم از مالملا چه خبر؟ بلافاصله گفت: در مالملا همه مردند! همه نابود شدند.
ناامیدی تمام وجود جوانان مالملا را فراگرفته و به همه ابعاد زندگی آنها رسوخ کرده است. کسانی بودند که وام ازدواجشان را در بورس گذاشته بودند تا مدتی بعد بروند سر خانه و زندگیشان اما بعد از ریزش بورس هیچکدام سر و خانه و زندگی خود نرفتند. بسیاری هم طلاق گرفتند. آنها که طلاق نگرفتند هم در زندگی خود به اختلاف خوردند. گاهی خانواده عروس گلایه میکنند که چه شد و پس کی میخواهید عروسی کنید؟ اما چه کنیم، مگر میشود با جیب خالی دختر مردم را برد خانه بخت؟ بسیاری از کسانی که میخواستند ازدواج کنند دیگر نتوانستند و بسیاری هم در زندگی مشترک خود با مشکل مواجه شدند.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از هم میهن، دو سال بعد از سقوط بورس سبد سهام مردم مالملا، معروف به «مالاستریت» هنوز در ضرر است. مردان مالباخته به شهرهای دیگر رفتند تا کارگری کنند. دیگر در مالملا کاری نیست که انجام دهند. دامها فروخته شد و ماشینهای کشاورزی تبدیل به ریال شد و به بورس رفت، اما زیان بزرگی برای اهالی روستا به ارمغان آورد. ارزش سهام مردم مالملا هیچگاه بازنگشت و انگار آنها هنوز دارند خونبهای سرمایهگذاری در بورس را میپردازند.
تیرماه سال 99 حدودا 20روز قبل از سقوط تاریخی بورس، خبرنگار صداوسیما به مالملا، روستایی در 4 کیلومتری شهرستان لنده رفت. همان روزها که بورس گل کاشته بود و همه تحلیلگر بودند.
پیر و جوان نداشت، هرکسی در این خاک زندگی میکرد، سهام بورس خریده بود. حتی پیرمردهای روستا سرمایه خود را دست جوانان سپرده بودند. به قول خودشان دقیقا همان زمان که بالا و پایین تمام زندگی برایشان بالا و پایین شاخص کل شد. دقیقا همان زمان که دامدارها آنقدر گوسفند و گاو فروخته بودند که چوپان روستا بیکار شد. به فاصله کمتر از یک ماه از پخش گزارش صداوسیما، سقوط بورس آغاز شد و زیان پشت زیان به سراغ اهالی مالملا آمد.
از 19 مرداد سال 99 بورس دیگر روی خوش ندید. مردم روستا از ریزش بورس ضربه سنگینی خوردند و حالا بعد از گذشت دو سال و 4ماه از سقوط بورس، پرتفوی مالاستریتیها هنوز در ضرر است.
مالملا اینترنت نداشت. مردم هر روز صبح به لنده میرفتند. بعضی در خانه اقوام و بعضی جلوی مغازه همولایتیهای خود مینشستند و کارهای اینترنتی خود را انجام میدادند. خبرنگار برای تکمیل گزارش خود سراغ بالاترین مقام مخابرات استان رفت و او قول داد تا 15مرداد اینترنت پرسرعت در مالملا راهاندازی شود، اما مالملا هنوز اینترنت ندارد.
مردم مالاستریت زمانی بدون دغدغه مالی با کشاورزی و دامپروری زندگی میکردند اما بورس آتش به خرمن آنها زد. با گذشت بیش از دو سال از سقوط بورس مردم مالاستریت هنوز قرضهای خود را صاف نکردهاند. مالاستریت نمونه کوچکی از فاجعه سقوط بورس در سال 99 است.
یوسف غلامیپور، 43ساله، کاسب بود و سه دهانه مغازه در روستا داشت. یک میلیارد تومان پول وارد بورس کرد و بعد از سقوط بورس حالا همه چیز را از دست داده و در بوشهر کارگری میکند. تلفن را که برداشت بعد از سلام و احوالپرسی، پرسیدم از مالملا چه خبر؟ بلافاصله گفت: در مالملا همه مردند! همه نابود شدند.
ناامیدی تمام وجود جوانان مالملا را فراگرفته و به همه ابعاد زندگی آنها رسوخ کرده است. کسانی بودند که وام ازدواجشان را در بورس گذاشته بودند تا مدتی بعد بروند سر خانه و زندگیشان اما بعد از ریزش بورس هیچکدام سر و خانه و زندگی خود نرفتند. بسیاری هم طلاق گرفتند. آنها که طلاق نگرفتند هم در زندگی خود به اختلاف خوردند. گاهی خانواده عروس گلایه میکنند که چه شد و پس کی میخواهید عروسی کنید؟ اما چه کنیم، مگر میشود با جیب خالی دختر مردم را برد خانه بخت؟ بسیاری از کسانی که میخواستند ازدواج کنند دیگر نتوانستند و بسیاری هم در زندگی مشترک خود با مشکل مواجه شدند.
همه جا خوابیده. هیچکس کار نمیکند. کار کجا بود! جوانان همه بیکارند و افسردگی گرفتند. دیگر کسی دامداری نمیکند. یعنی اصلا پول ندارد که گوسفند بخرد و کارش را شروع کند. کشاورزی هم که دیگر سودی ندارد.
غلامیپور پرسید: میدانی من کجا هستم؟ و بلافاصله خودش جواب داد.
من بوشهرم. اینجا جوشکاری سیار میکنم. قبلا سه دهانه مغازه داشتم که چهار نفر در آن کار میکردند اما حالا بوشهر کار میکنم و باید قرضهایم را صاف کنم. با زنم به اختلاف خوردیم و رفت دادگاه تا از من طلاق بگیرد اما فعلا راضیاش کردم این کار را نکند. قول دادم کار کنم و قرضها را صاف کنم. پسرم بعد از ریزش بورس عصبی شده و با 23سال سن قرص اعصاب میخورد.
از وقتی به بوشهر آمدم شبها در خیابان و بعضی وقتا در پارک میخوابم. برای حمام کردن به خانه همکاران میروم و دوباره میروم و در خیابان میخوابم.
در گزارش صداوسیما، خبرنگار با دوربین به نزد بالاترین مقام مسئول مخابرات استان رفت و او قول داد تا 20 روز بعد اینترنت پرسرعت برای روستا تامین کند. روستا اینترنتدار شد؟
اینترنت چی هست؟ ما در مالملا اصلا اینترنت نداریم. فقط قولش را دادند. میخواهم اینسری که رفتم مالملا درخت کنار را ببرم یا نفت بریزم و آتشاش بزنم چون فیلم منتشرشده آنجا گرفته شده است. دیوار معروف که رویش نوشته شده بود تنها روستای بورسی ایران هم دیگر طرفدار ندارد. شعارهای زیادی روی دیوارهای دیگر نوشتهاند.
هنوز حدود 70 تومان سهام و نفت دارم. یک میلیارد تومان در بورس داشتم که بخش زیادی از آن قرض بود. کلی سهام فروختم تا قرضهایم را بدهم، اما هنوز بدهکارم، دارم کار میکنم تا بدهیهایم را بدهم. این و نفت را هم برای اینکه خیلی ریزش کرده نگه داشتم. حدود 300 میلیون تومان بود، اما حالا شده 70 تومان.
در پایان آقای غلامیپور شماره فردی به نام علی امامی را فرستاد و گفت: او هم در ماجرای مالاستریت زیان کرد. به او هم زنگ بزن.
علی امامی. اهل ایذه، 31ساله و سه بچه دارد. زمانی تاجر بوده و سفر خارجی زیاد رفته است. اولش انگار از همه چیز بیخبر بود، اما تا فهمید غلامیپور شماره او را داده تازه دوزاریاش افتاد.
خدا بگم چیکارش کنه! شما هم دنبال این آدم میگردید؟ کلی پول از مردم گرفت و در بورس نابود کرد. حالا فرار کرده و آواره شده است. همولایتیهایش میگویند شبها در پارک یا میدان امام بوشهر میخوابد. من به غلامیپور 400 میلیون تومان پول دادم اما همه را در بورس باخت. حالا هم فرار کرده و معلوم نیست کجاست.
باورت میشود بعد از نابود شدن پولم در بورس دیگر شبها نمیتوانم درست و حسابی بخوابم. قبلا اصلا قرص نمیخوردم، اما حالا بدون قرص خوابم نمیبرد. این هم شد زندگی؟ من کل زندگیام را دادم به غلامیپور در نهایت یک پراید 15 میلیونی را به من 50 میلیون تومان انداخت. پس 350 میلیون دیگر چه شد؟ من هرچه فکر میکنم نمیفهمم چرا در بازاری که ذرهای در مورد آن اطلاعات نداشتم، سرمایهگذاری کردم!
من سه بچه دارم. همسرم از من جدا شد و میخواستم دوباره ازدواج کنم، اما بعد از سقوط بورس دیگر نتوانستم. وقتی از این موضوعات حرف میزنم و یاد خاطرات میافتم، دوباره حالم بد میشود. احتمالا امشب هم نمیتوانم بخوابم.
شما روزنامهنگارها هم میگویید قصد کمک دارید. چه کار برای ما انجام میدهید؟ به ما حقوق میدهید؟ شما یک گزارش از ما مینویسید و تیتر یک شما که درست شد، بعدش هیچکس اصلا به ما فکر هم نمیکند.
غلامیپور کارتنخواب شده و پول صابون زدن تنش را هم ندارد. من که دیگر قید پولم را زدم و تازه برگشتم سرکارم و میخواهم دوباره زندگی را شروع کنم.
بنویس جوانی در سن 31سالگی، بدون اطلاعات کافی و با ناآگاهی وارد بورس ایران شد. این جوان زندگیاش را باخت ولی امیدها دارد و دوباره میسازد زندگیاش را.
مالاستریت نمادی از کل ایران است. سال 99 را باید سهام هجوم نامگذاری کرد. در سهماهه اول سال 99 بیش از یک میلیون و 200 هزار کد بورسی صادر شد و در کل با احتساب کد دارندگان سهام عدالت، حدود 48 میلیون کد بورسی در کشور ثبت شده است. حال باید با این دید به ریزش بورس در سال 99 نگاه کرد که یکی از بزرگترین مشارکتهای مردمی تاریخ در بازار سرمایه با شکست مواجه شد.
چیزی که امروز به نام اعداد انگلیسی شناخته میشوند، برگرفته از شیوهٔ عددنگاری باستانی هندی-پارسی است. اروپاییها از طریق کتاب «حساب الهندی» نوشته خوارزمی دانشمند ایرانی، با این شیوهٔ نگارش اعداد آشنا شدند، آن را برای خود برداشتند و به اسم اعداد انگلیسی معرفی کردند!
جای پارک خودرو|عکس|جدید|پارک سی سانتی|عکس جدید،روش پارک جدید جالب دیدنی قشنگ ضایع انواع پارک ماشین|پارک کنار جدول با دنده عقب|پارک کردن های عجیب|عکس/ پارک کردن عجیب یک ماشین|
عدم وجود پارکینگ مناسب برای خودورها در کلان شهری همچون تهران ، ساوه، کرمانشاه و ..از یک سو و نبود فرهنگ مناسب در رانندگی، پارک خودرو و احترام به حقوق سایر شهروندان از سویی دیگر مناظری زشت در پایتخت می آفریند.این تصاویر گوشه هایی بسیار ناچیز از فرهنگ خودخواهانه برخی رانندگان در سطح شهر را به نمایش می گذارد که در نحوه تردد و پارک خودرو تجلّی پیدا می کند.
شیوه خاص پارک خودرو در تهران دهه سی
جدیدترین وترسناک ترین مطالب در ارتباط با جن وارواح سرگردان
تهیه شده توسط فش نیوز
جن (در فارسی و عربی به این صورت به کار ر میرود، در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه جمع بسته میشود) نام دستهای از موجودات فراطبیعی است، اعتقاد بر این است که وجودش از آتش بدون دود است(قرآن ۵۵:۱۴; الرحمن،1، «و جنیّان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.») که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی میکنند. در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شدهاست. محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا میدانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن را به طور هممعنی بهکار میبردند.[
سال 75 بودمن بعد از دانشگاه و گرفتن مدرک فوق دیپلم حدودا 21 سالم بود و سرباز بودم
بعد از اتمام مراحل اموزشی در کرج به یکی از شهرهای کردستان اعزام شدم.
یه روز که توی شهر اومده بودم رفتم جلوی مغازه پدر بزرگم راستی یادم رفت بگم خونه پدر مادرم یکی از روستاهای اون شهر بود و پدر بزرگم توی اون شهر مغازه داشت وغروبا بعد پایان کار روزمره اش به روستا بر می گشت
اون روز پدر بزرگم با اصرار من رو به روستا برد پدر و مادر بزرگم اونوقتها تنها زندگی می کردن تمام پسر و دختراشون ازدواج کرده ورفته بودن پی زندگی خودشون.
شب موقع خواب من که تنها توی یکی از اتاقها خوابیده بودم نصفه شب چیز وحشتناکی رو دیدم که الان بعد سالها هنوز که به ان فکر می کنم مو بر اندامم سیخ میشه.
ساعت حدود 2شب بود که حس خفگی به من دست داد وقتی چشمم رو باز کردم صحنه وحشتناکی رو دیدم یه پیرمرد با قیافه ای بسیار وحشتناک زانوهاش رو روی سینه من گذاشته بود وبه طرز وحشتناکی به چشمهای من زل زده بود
چون شنیده بودم خوندن ایت الکرسی باعث فرار اونا می شه شروع به خوندن کردم اما هرچی می خوندم تکان نمی خورد واقعا لحظات ناراحت کننده و ترسناکی بود .الان که بعضی وقتها فکرش رو می کنم می گن مثلا فلانی جوان بوده تو خواب سکته کرده حتما اینجور چیزایی اتفاق می افته که جوانا تو سن پایین بعضی هاشون تو خواب سکته مغزی و قلبی می کنن.
واقعا نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی من همیشه تو دوستام و فامیل به ادم نترسی مشهورم بازهم می ترسیدم ولی خودم و جمع و جور کردم .
این اتفاقها حدودا 10 دقیقه ای طول کشید .اول خواستم با مشت تو صورتش بزنم پیش خودم گفتم نکنه به من ضربه بزنه چون شنیده بودم خیلیها بر اثر ضربه جنها دیوانه شدن.
پیش خودم تصمیمی گرفتم و مچ دست اون رو گرفتم. من که ورزشکار و قوی بنیه بودم در همون حالتی که دستش رو گرفته بودم با تمام زورم اونو به دیواری که کنارش خوابیده بودم کوباندم از کوبیدن اون به دیوار صدای محکمی برخواست و دیدم که مثل یه حیوان چهاردست و پا از روی من پرید وبه طرف در ورودی فرار کرد.
دقیقا تا حدود 10-15دقیقه از اتفاقی که برام افتاده بود شوکه شده بودم و حتی جرات بلند شدن از جام رو نداشتم.
بعدا بلند شدم وبه حیاط خونه رفتم و برق حیاط رو روشن کردم و با ترس اطراف رو نگاه کردم اما چیزی ندیدم برگشتم ولی تا صبح خوابم نبرد همه ش اون صحنه جلوی چشمام راه می رفت و به اون فکرمی کردم
حدودا یکسالی این مسئله رو برای کسی بازگو نکردم چون می دانستم که کسی باور نمی کنه تا اینکه بعد از یکسال یه شب مهمان زیادی خونه ما مهمان بودن که سر صحبت فامیلها در مورد جن باز شد هرکی چیزی می گفت منم اون داستان خودم رو باز گو کردم چند تایی از فامیلا همه ش انکار می کردن می گفتن غذا زیاد خوردی اون شب یا خواب دیدی تا اینکه پدرم به حرف اومد و گفت 30سال پیش همین اتفاق برای برادرش
یعنی عموم توی همون خونه پدربزرگم اتفاق افتاده که عموم با مشت توی دماغش کوبانده بود که فرار کرده بود اون موجود .چون پدرم می گفت که قدیمیها می گن جن دماغ نداره برای اینکه کسی نفهمه از خمیر برای خودشون دماغ درست می کنن وبه همین خاطر عموم به اونجاش زده بود عموم انسان شجاع ونترسی بود همه اون رو می شناختن اون شبی که ما این حرفهارو میزدیم سال 76 بود عموم سال 65 مرده بود واین داستان عموم مال جوانیهاش بود که اتفاق افتاده بود
بعدا یکی از داییهام نیز که تو مهمانی بود گفت من هم این موجود رو دیدم موقع بچگی و حتی چند روز شدیدا مریض شدم .
حتی مادرم از مادرش نقل می کرد که حتی یه بار که مادرش حامله بوده همون موجود با عصایی که دستش بود .عصا رو رو گوش مادر بزرگم قرار داده بود و فشار داده بود که پدربزرگم در همون لحظه وارد شده بود واون موجود فرار کرده بود.
همه متفق القول عقیده دارن که اون موجود توی اون خونه هست اما معلوم نیست جنه یا چیزی دیگه س
الان که سالهاست پدربزرگ ومادر بزرگم فوت کردن اون خانه حالت مخروبه بخودش گرفت واقعا جرات می خواد کسی اونجا بره چون اون خانه الان مخروبه و خالیه
ولی من شنیدم جن واین موجودها بسراغ ادمهای ترسو نمیرن
خدا می دونه که اینایی که گفتم عین واقعیته
نقل از:joanshir.persianblog.irجن زدهها و کمک جن به انسانها
اغلب
آسیبهایی که به مردم از طرف جن وارد میشود اختلالات عصبی، مخصوصا صرع است
است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. زمانی که جن در بدن فردی
وارد میشود شخص یک حالت جسمی خاص را در بدن خود تجربه میکند. درمان
کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکان پذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را
میبندند و وحشیان وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی
خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به
دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان
نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه
بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان
دارو مصرف کنند.[۱]
گاهی اوقات پیش میآید جنی به فردی برای به دست
آوردن ثروت یا قدرت کمک کند و یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او
بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود
بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از
اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث
برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به
او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن
تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی
با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.[۱]
آسیب پذیر ترین
قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر
و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد
زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن به طور قابل توجهی
کاهش مییابد. نوزادی که توسظ جن آزار داده شده گفته میشود از «آن
بیماریها» رنج میبرد، در اثر آن آبی رنگ میشود و تشنج میکند و در مدت
کوتاهی میمیرد. برای دفع این خطرات، مخصوصا خطرات بزرگ تا شش روز بعد از
تولد کودک یک جسم آهنی در اتاق مادر قرار میدهندو باروت در اطرافش
میسوزانند و دائماً در اطراف آنها و اتاقشان صدا ایجاد میکنند. این کارها
را برای راندن و ترساندن جن انجام میدهند تا این موجودات را دور نگه
دارند. علاوه بر آن تنها کسانی که هنگام تولد نوزاد حضور داشتند در چند روز
اول اجازه دیدار مادر و نوزادش را دارند تا مبادا جنی به شکل یک از
آشنایان در آید و به مادر و نوزادش آسیب بزند. معمولاً در سحرگاه فعالیت
جنها متوقف میگردد.[۱]
تسخیر جن
جنها از آهن میترسند ، و
هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل انها
را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را
از بدن یا لباس خود در آورند. گفتهاند که مردی هر روز اول صبح متوجه
میشد که اسبش خستهاست، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید
که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت
سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در
خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نانهای
خوشمزهای میپخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود
که جن چگونه نانی به این خوش طعمی میپزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی
آرد ادرار میکند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست میکند. جن که متوجه
کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی
را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد.[۱]
مامایی و زایمان
به
ازای هر کودک انسان هزار جن متولد میشوند؛ بنا بر این به غیر از محمد و
۱۲ امام و فاطمه دختر محمد، هر کودک انسان یک همتا از جنس جن دارد که به آن
همزاد گویند. همزاد همانند موجودی است که اروپاییان میگویند که آن را به
جای بچه میگذارند و بچه اصلی را میدزدند، همزاد کودک را حتی قبل تولدش
میآزارد و فعالیتهای شوم خود را بعد از تولد هم انجام میدهد. برخی معتقد
اند زمانی که کودکی در خواب حرکتی میکند همزادش به سراغش آمده و به او
گفته مادر تو مرده و کودک در جوابش میخندد و به همزادش میگوید «چرند نگو؛
او فقط از من مراقبت میکند».[۱]
جنها نیاز به ماماهای انسان
دارند و گفته میشود که هر ماما به ازای هر صد کودک انسانی که به دنیا
میآورد به به دنیا آمدن یک کودک جن باید کمک کند. قابله را با چشمان بسته
نزد مادر جن میبرند، و بعد از پایان کارش یک مشت پوست پیاز به عنوان
دستمزد به او میدهند. اگر آن پوست پیازها را زیر فرش بگذارد و از دیدن
جنها و ارتباطش با آنها به کسی حرفی نزند هر روز صبح که زیر فرش را نگاه
کند یک سکه طلا زییر فرش پیدا میکند و اگر به کسی بگوید پوستها همان پوست
پیاز باقی میمانند.[۱]
ایرانی یا عربی؟
در داستانهای عامیانه
فارسی جنها معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی میگویند جن به
همراه ḡūl از داستانهای سامی منشا میگیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق
بشر در فرهنگ ایرانیان منشا گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی
میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی
از انواع داستانها ظاهر شدهاند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه
ایران.[۱]
از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته میشود که دو
نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار میکنند. نفر اول به حمام می رود و
می رقصد ، در آن هنگام عروسی جن ها بوده ، پس پاداش می گیرد و جن ها قوزش
را بر میدارند . نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف می کند و
نفر دوم هم به همان مکان میرود و می رقصد، چون مراسم عزای جن ها بوده ، جن
ها قوزی بر بالای قوز او ایجاد میکنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی
زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد میشود. در مواردی در قصههای عامیانه
از جن به عنوان یاری کننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفتهاند جن از مهارت
خود در بافتن فرش استفاده میکند. یکی از این جنهای یاری رساننده سیمرغ در
داستانهای عامیانه است(با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)،
گفته میشود دستهای از جنها است.
داستانهایی واقعی:
ارسالی اعضاسلام . من محمد هستم ۲۷ ساله از مشهد . من به دنیای اجنه خیلی علاقه دارم . موضوعی که میخوام بگم برمیگرده به ۸ سال پبش که ۱۹ ساله بودم . من در یک ساختمان در حال ساخت ۷ طبقه نگهبان بودم و ۲۴ ساعته اونجا بودم . روزها که ساختمون شلوغ بود و خبر خاصی نبود ولی شبها همیشه اتفاقات عجیبی می افتاد . به عنوان مثال اخر شب از داخل ساختمون صدای وسایل کار میومد که بهم میخورند که اوایل فکر میکردم دزده و سریع با چراغ قوه میرفتم توی ساختمون ولی هرچی میگشتم خبری نبود تا اینکه کم کم فهمیدم کار اجنه هست . اتفاقای دیگه هم میفتاد مثلا یک شیر اب پشت در اطاق نگهبانی من بود شبها خیلی اتفاق میفتاد وقتی تو اطاق بودم صدای شیر اب رو میشنیدم وقتی میرفتم میدیدم بازه و میبستمش ولی وقتی دوباره میرفتم داخل همون اتفاق تکرار میشد . جالب اینجاست که اجنه حتی یکبار اونجا خودشون رو به من نشون ندادن تا اینکه من برای کاری نمیتونستم ۲ روز سرکار باشم و باید یکنفر رو به جای خودم می اوردم. خلاصه یکی از فامیل که تازه از سربازی اومده بود رو اوردم و کار رو بهش سپردم...
شرکت گوگل یکی از مهندسان ارشدش را به علت افشای یکی از اسرار شرکت از کار برکنار کرد.
«بلیک لموین» متخصص هوش مصنوعی که به مدت هفت سال بر روی رباتهای هوشمند
شرکت گوگل کار میکرده به تازگی به نشریه واشنگتن پست گفت که یکی از
پروژههای هوش مصنوعی گوگل به قابلیت غیر قابل باور ادراک دست یافته است.
به گفته او رباتها و هوش مصنوعی در این پروژه زبان انسان را میفهمند، قابلیت خلق دارند احساس و عاطفه دارند و حتی میتوانند تخیل کنند.
«بلیک لموین» در ادعایی عجیب گفته:«این رباتها با این حد از تواناییها و قدرت ادراک، احتمالا روح دارند.»
شرکت گوگل اما با تکذیب این ادعا اعلام کرد:« پروژه هوش مصنوعی موسوم به LaMDA به خاطر تواناییهای خارقالعادهاش در تقلید و بازآفرینی متون موجود و شناسایی الگوها توانسته تا این اندازه طبیعی جلوه کند.»
این فناوری گوگل، اولین بار در کنفرانس توسعهدهندگان ۲۰۲۱ معرفی شد. این سیستم با مجموعه بزرگی از دیالوگها تعلیم داده شده و به طور خاص سعی میکند مخاطب را به ادامه گفتگو ترغیب کند.
کنفرانس گوگل I/O در حال برگزاری است و گوکل در تلاش است جدیدترین دستاوردهایش را به نمایش بگذارد. این شرکت به تازگی اعلام کرده است که اپلیکیشن گوگل ترنسلیت آنها سال گذشته 4 برابر بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. قابلیت Memories موجود در سرویس گوگل فوتو نیز ۲ میلیارد بار مورد استفاده قرار گرفته است. شمار استفاده کاربران از گوگل لنز نیز به رقم ماهانه ۳ میلیارد بار رسیده است. ظاهرا گوگل و سرویسهای مبتنی بر ترجمه و تفسیر اطلاعاتش روز به روز در حال محبوبتر شدن است.
گوگل به کمک WaveNet توانست بیش از 51 زبان جدید را به گوگل اسیستنت اضافه کند. آپدیت جدید گوگل نیز با درک زبان طبیعی این امکان را فراهم میکند که در مکالمات با کاربر شاهد پاسخهای معقولانهتری باشیم.
جدیدترین بخش افزوده شده به این قابلیت گوگل لمدا LaMDA نام دارد که یک مدل زبان برای اپلیکیشنهای گفتگو است. این قابلیت هنوز در حال توسعه است، اما در آینده نزدیک برای آزمایش در اختیار کاربران شخص ثالث قرار خواهد گرفت.
در صورت تصویب این طرح، نیوزیلند نخستین کشوری در جهان خواهد بود که به خاطر گاز متان متصاعد شده از دامها، از کشاورزان مالیات خواهد گرفت.
کشور نیوزیلند پنج میلیون نفر جمعیت دارد، و حدود ۱۰ میلیون راس گاو و ۲۶ میلیون راس گوسفند در آن نگهداری میشوند.
وزیر تغییرات اقلیمی نیوزیلند میگوید: «شکی نیست که ما باید میزان متانی که در اتمسفر رها میکنیم را کاهش دهیم و ایجاد یک نظام قیمتگذاری مناسب در بخش کشاورزی بخش مهمی از دستیابی به این هدف است.»
حدود نیمی از گازهای گلخانهای تولیدی در نیوزیلند ناشی از فعالیتهای کشاورزی است که بخش اعظم آن را گاز متان تشکیل میدهد.
بر اساس این طرح، کشاورزان نیوزیلندی باید از سال ۲۰۲۵ به خاطر گاز متان متصاعد شده از دامهایشان مالیات پرداخت کنند.
در این طرح همچنین کشاورزان تشویق میشوند با اضافه کردن مکملهای غذایی میزان متان تولیدی توسط دامها را کاهش دهند، یا با کاشت درخت بخشی از گازهای متصاعد شده را «خنثی» کنند.
متان بعد از دیاکسید کربن، دومین گاز گلخانهای رایج در جهان است.
مظفرالدینشاه که در عقب نشسته در اولین سفر خود به اروپا، دو دستگاه از این اتومبیل مدل رنو ۱۹۰۰ را خرید که فقط یکی از آنها سالم به ایران رسید.
میگویند وقتی مدیر کمپانی رنو دو دستگاه اتومبیل سفارشی را به دید همایونی گذاشت، شاه رو به مدیر گفته بود: قیمت این دو دستگاه اتومبیل چقدر است؟
مدیر نیز در جواب میگوید: اتومبیل اول به عنوان هدیه و پیشکش خدمت اعلیحضرت تقدیم میشود و اتومبیل دوم شانزده هزار فرانک و اتومبیلهای بعدی پانزده هزار فرانک خواهد بود!
❤️❤️ جدیدترین مطالب روز دنیای اینترنت را در زیر ببینید ❤️❤️
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
۱- در پرتغال، به تازگی قانونی وضع شده که بر اساس آن ، تماس کارفرما با کارکنان بعد از ساعت کاری ممنوع است
کشور پرتغال جهت بهبود مقوله ی تعادل میان کار و زندگی شخصی، در سال ۲۰۲۱ قانون جدیدی وضع کرد که تماس کارفرما با کارکنان بعد از ساعت اداری را قدغن کرده است. کارفرما اجازه ی ارسال پیام و ایمیل یا تماس با کارکنان خود درباره ی مسائل کاری را ندارد، مگر اینکه شرایط اضطراری ای پیش آمده باشد.
۲- در نروژ، اینفلوئنسرها در صورت ویرایش تصاویر خود باید این موضوع را اعلام کنند
هدف از این قانون مبارزه با آثار مخربی است که تصاویر بی عیب و نقص و ویرایش شده ای که اغلب اینفلوئنسرها در شبکه های اجتماعی منتشر می کنند، ممکن است در پی داشته باشند. قانون کشور نروژ اینفلوئنسرها را ملزم می سازد با استفاده از یک هشتگ دنبال کنندگان شان را از ویرایش شده بودن تصاویر خود مطلع سازند.
۳- در شهر بازل سوییس، سقف همه ی ساختمان های جدید باید فضای سبز داشته باشد
با اجرای این قانون، بازل به اولین شهر دنیا بدل می شود که ساخت فضای سبز روی پشت بام ساختمان های جدید در آن اجباری است. به تازگی، ساختمان های بازسازی شده هم مشمول این قانون شده اند. ایجاد فضای سبز بر روی پشت بام مسطح ساختمان های شهر به مبارزه با مهدود و آلودگی هوا کمک می کند.
۴- در ولز، به ازای هر فرزندی که در خانواده متولد می شود ۲ درخت کاشته می شود
دولت ولز با این اقدام ابتکاری تولد هر نوزاد را با کاشت ۲ درخت گرامی می دارد. یکی از این درخت ها در ولز کاشته می شود و دیگری در منطقه ی جنگل زدایی شده ی کشور آفریقایی اوگاندا. فرزندخوانده ها هم مشمول این اقدام ابتکاری می شوند.
۵- در اسپانیا، از سال ۲۰۲۳ دیگر از کیسه های پلاستیکی یک بار مصرف برای خرید میوه و سبزیجات استفاده نخواهد شد
این قانون که از سال ۲۰۲۳ در اسپانیا اجرایی می شود، مصرف کنندگان را تشویق می سازد تا هنگام خرید میوه و سبزیجات در فروشگاه ها یا بازارهای محلی، از کیسه های خریدی استفاده کنند که قابلیت استفاده ی مجدد را دارند.
۶- در سوییس، نگه داشتن تنها یک خوکچه هندی ممنوع است
خوکچه های هندی حیوانات اجتماعی ای هستند به همین دلیل اگر تنها باشند حوصله شان سر می رود. به همین خاطر است که در سوییس اجازه ندارید تنها یکی از این حیوانات را نگه دارید. در این کشور حتی یک سرویس مخصوص به راه افتاده که کار آن ارائه ی یک جفت جدید برای خوکچه های هندی درصورت از دست رفتن جفت قبلی این حیوانات است.
۷- در کالیفرنیا، قانونی هست که فروشگاه های مواد غذایی را ملزم به اهدای تمامی ضایعات غذایی قابل خوردن خود کرده است
این قانون از ابتدای سال ۲۰۲۲ اجرایی شد. خرده فروشان مواد غذایی حالا ملزم به اهدای تمامی ضایعات غذایی قابل خوردن خود به افراد نیازمند هستند. به علاوه، قرار است در آینده رستوران ها و هتل های کالیفرنیا نیز مشمول این قانون شوند.
۸- در آفریقای جنوبی، توله کِشی از شیرها در اسارت ممنوع است
این اقدام گام بزرگی برای شیرها محسوب می شود چون در حال حاضر تعداد شیرهای در اسارت آفریقای جنوبی بیشتر از تعداد آن ها در طبیعت است. دیگر برای شکار یا سرگرم کردن گردشگران، از شیرها توله کِشی نخواهد شد.
۹- در فرانسه، پروازهای داخلی کوتاه ممنوع شده اند تا از روش های سازگارتری با محیط زیست برای حمل و نقل استفاده شود
این قانون تنها درباره ی پروازهای خیلی کوتاه صدق می کند که همان مسیر را می توان با قطار طی زمان اندک بیشتری طی کرد. قطار معمولاً ارزان تر از هواپیما است و در مقایسه با آن آلودگی بسیار کمتری هم دارد، بنابراین این ممنوعیت حامی اکوتوریسم یا همان گردشگری طبیعت خواهد بود.
۱۰- در بعضی ایالات آمریکا، بیرون گذاشتن سگ خود در هوای سرد، غیر قانونی است
پنسیلوانیا به تازگی قانونی وضع کرده که نگه داشتن سگ خود در هوای بسیار سرد یا به مدت بیش از ۳۰ دقیقه را برای صاحبان سگ های خانگی ممنوع ساخته است. دیگر ایالات آمریکا، مانند تگزاس هم قوانین مشابهی با هدف حفاظت از سگ ها دارند.
معاون پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه و بویراحمد گفت کار تحقیق و مشاهده مداوم بر روی پدیده نادر زندگی مسالمت آمیز کودک یکسال و نیمه دهدشتی با عقربها توسط تیم کامل پزشکی بیمارستان دهدشت آغاز شد.
هیبت الله صادقی افزود: تیم پزشکی مرکب از انگل شناسان ، متخصصان داخلی ، جراحی عمومی ، پاتولوژیست و رادیولوژی با انجام آزمایش و عکسبرداری و مراقبت محیط چگونگی وقوع این پدیده را بررسی می کنند.
وی به عجیب و نادر بودن این پدیده اشاره کرد و افزود: پس از پایان مراحل
تحقیق ، نتیجه به جامعه اطلاع داده می شود. در مدت دو ماه گذشته و با وجود
چهار بار تغییر مکان ۹۶ عقرب بر بدن سجاد کودک ۱/۵ساله دهدشتی مشاهده شده
است .
رئیس شبکه بهداشت و درمان پیشین کهگیلویه نیز گفت: ماجرای مرموز این کودک
به صورت ویژه ای توسط مجموعه بهداشت و درمان و معاونین بهداشتی و پژوهشی
دانشگاه علوم پزشکی این استان و مدیریت بیمارستان دهدشت در حال پیگیری است .
دکتر منصور تقوی افزود: صحبتهای ضد و نقیض و شایعات زیادی در مورد این
کودک بر سر زبانها افتاده است که بعضی از آنها خلاف واقع هستند.
وی گفت : هر زمان که با دلایل علمی به نتیجه ای قابل قبول رسیدیم ، برای پایان دادن به این شایعات ، نتیجه را رسماً اعلام می کنیم .
موضوع پدیدار شدن عقرب در بدن کودک دهدشتی ، از اوایل امسال مطرح شد. این
کودک اهل روستای چیر شهرستان کهگیلویه است .پزشک معالج سجاد پیشتر گفته
بود: سجاد با این که تحت مراقبت است اما در اطراف بدن وی عقرب مشاهده می
شود.
دکتر علی اکبر داورپناه افزود: با اینکه لباسهای غیر قابل نفوذ بر بدن سجاد
پوشانده شده است ، با این حال باز هم عقربها در بدن وی مشاهده می شود.
وی ادامه داد: این عقربها در اندازه های متفاوت اما از یک گونه و یکرنگ هستند و پزشکان متخصص رادیولوژی و سونوگرافی با آزمایش و معایناتی که انجام داده اند گفته اند احتمال اینکه در راست روده این کودک عقرب ماده باشد زیاد است .
به گفته مادر بزرگ این کودک، ماجرای گزیدن عقرب ها هنگامی شروع شد که دو
عقرب این کودک را برای اولین بار نیش زدند. مادر بزرگ سجاد در توضیح این
حادثه نادر چنین توضیح می دهد: پس از این حادثه مادر و پدر سجاد تمام عقرب
هایی که کودکشان را نیش می زدند، کشتند اما روز بعد دوباره دو عقرب دیگر
کودک را نیش زدند و پدر و مادر مجبور شدند فرزند خود را به بیمارستان امام
خمینی(ره) دهدشت برای مداوا انتقال دهند.
سجاد به مدت ۹ روز تحت نظر پزشکان قرار گرفت وقتی که سلامت خود را بازیافت و
دوباره به خانه بازگشت مادر و پدرش تمام لباس های نو و کهنه وی را به آتش
کشیدند. اما بعد از ظهر روز بعد دو عدد عقرب سجاد را نیش زدند.
مادر سجاد، وی را وحشتزده دوباره به بیمارستان برد و مدت دو روز وی در بیمارستان بستری بود. در این مدت بدن سجاد توسط پزشکان سم زدایی شد اما ظاهراً این درمان برایش کارساز نبود.
پدر سجاد در این باره می گوید: مدت ۱۵ سال است که در این خانه زندگی می کنیم. تاکنون هیچ گونه حشره موذی مشاهده نکردیم و یک اتاق تمیز در اختیار سجاد گذاشته ایم. اما در کمال تعجب عقرب ها تنها سجاد را می گزند و نیش عقرب ها چندان تأثیری بر اوضاع جسمی و سلامت کودک ندارد و پزشکان معالج از مداوای کودکم درمانده اند.
پدر بزرگ سجاد نیز در این باره اظهار داشت: هر بار که عقربی سجاد را می گزد او تنها جیغ می کشد و دوباره به حالت طبیعی بازمی گردد.سجاد را به مراکز درمانی شهرستانهای دهدشت و شیراز برای معالجه انتقال داده ایم اما پزشکان هیچ گونه عوامل خارجی و داخلی در بدن وی مشاهده نکرده اند. ضمن این که عکس ها و آزمایشات پزشکان، هیچ سرنخی درباره رشد و نحوه جذب عقرب ها به بدن این کودک نشان نمی دهد. به گفته وی حتی هنگامی که این کودک به مرکز درمانی شهرستان دهدشت برای مداوا برده شده است، در کمال تعجب در مطبی که پزشکان وی را معالجه می کردند دو عقرب وی را نیش زدند
طلسم محبت یهودی
اگر (خواهی) کسی را از محبت خود (دیوانه) گردانی ، بستان بیست و یکدانه فلفل سیاه و بر هر دانه یکبار سوره (انا انزلناه) را بخواند بدون بسم الله ، به نیت محبوب که در نظر است ، (سپس) در آتش ریزد که عجایب بینی.
همین الان فال خود را بگیرید اینجا را کلیک کنید
.
.
.